سیاست مدار :: بیوگرافی 1

بیوگرافی 1

.
بیوگرافی 1

.

۱۱ مطلب با موضوع «سیاست مدار» ثبت شده است


سید مصطفی آقا میر سلیم

سید مصطفی میرسلیم Seyed Mostafa Mirsalim (متولد ۱۹ خرداد ۱۳۲۶ در تهران) سیاستمدار ایرانی است که وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دوم هاشمی رفسنجانی بود.

میرسلیم بین سال‌های ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۱ معاون سیاسی اجتماعی وزیر کشور را بر عهده داشت. او که از اعضای حزب جمهوری اسلامی بود که به پیشنهاد بنی‌صدر برای نخست وزیری به مجلس معرفی شد اما مجلس اول شورای اسلامی با نخست وزیری او موافقت نکرد. از ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۸ در دوره ریاست جمهوری سید علی خامنه‌ای، میرسلیم سرپرست نهاد ریاست جمهوری و مشاور عالی رئیس جمهور بود. میرسلیم از اعضای مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی است.

در ۹ دی ماه ۱۳۹۵ خورشیدی، وی رسماً به‌عنوان نامزد نهایی حزب موتلفه اسلامی برای شرکت در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران معرفی شد؛ وی در آغازین ساعت روز اول نام‌نویسی برای اعلام داوطلبی نامزدی انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۶، در وزارت کشور حاضر شد؛ صلاحیت وی توسط شورای نگهبان تأیید و توسط وزارت کشور در شامگاه واپسین روز فروردین اعلام گردید.

او عضو هیئت علمی مهندسی مکانیک دانشگاه امیرکبیر و مؤسس و رئیس اولین مرکز تحقیقات موتور ایران و ناظر عالی طراحی و ساخت اولین موتور پایه گازسوز (موتور ملی ایران) است. او ریاست فدراسیون نجات غریق و غواصی ایران و عنوان «حامی فدراسیون نجات غریق جهانی ایران» را بر عهده دارد.

سوابق سید مصطفی میرسلیم حزب مؤتلفه اسلامی بیوگرافی سید مصطفی میرسلیم انتخابات ایران 96 اسامی کاندیداهای ریاست جمهوری اخبار بدون سانسور سیاسی اخبار انتخابات ریاست جمهوری 96 Seyed Mostafa Mirsalim

زندگی‌نامه سید مصطفی آقا میرسلیم

وی ۱۹ خرداد ۱۳۲۶ در خانواده‌ای مذهبی در تهران متولد شد. تحصیلات متوسطهٔ خود را در سال ۱۳۴۴ در دبیرستان البرز به پایان رساند و در سال ۱۳۴۹ موفق به اخذ فوق لیسانس در رشتهٔ مهندسی مکانیک از دانشگاه پواتیهٔ فرانسه شد. به‌دنبال آن، در سال ۱۳۵۱ از «مدرسهٔ عالی ملی مکانیک و آئروتکنیک» تخصص مهندسی در رشتهٔ موتورهای درون‌سوز را کسب کرد.[۴]

میرسلیم از سال ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲ مشاور رئیس‌جمهور در امور تحقیقات و از ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت دوم اکبر هاشمی رفسنجانی بود. او هم‌اینک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس شورای مرکزی حزب مؤتلفهٔ اسلامی است.

آثار

  • حیات طیبه، ۱۳۸۵، رشد اندیشه

  • دریغا فارسی، ۱۳۸۴، آمه

  • جریان‌شناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران (۱۳۵۷–۱۳۸۰)، ۱۳۸۴، باز

  • چشم‌انداز توسعه، ۱۳۸۳، پیام آزادی

  • سرنوشت انسان، ۱۳۸۳، پیام آزادی

  • دعوت یار، ۱۳۸۳، عابد

  • از واژه بیگانه تا واژه فارسی، ۱۳۸۲، باز

  • زندگی سیاسی اجتماعی، ۱۳۸۱، پیام آزادی[۵]

  • موتورهای درونسوز، نشر دانشگاهی

فعالیت‌های سیاسی

میرسلیم از اعضای شاخص حزب موتلفه اسلامی است. وی با استعفای عسگراولادی از دبیرکلی، سمت ریاست شورای مرکزی این حزب را که تازه ایجاد شده بود عهده‌دار شد و طبق اعلام روابط عمومی این حزب، در مجمع عمومی اردیبهشت ۱۳۸۸ برای مدت ۳ سال دیگر به عضویت شورای مرکزی آن انتخاب و سمت ریاست شورای مرکزی وی تمدید شد.

  1. عضو مؤسس گروه سیاسی موسوم به «پویای توحید» سال ۱۳۵۴

  2. جانباز انقلاب: مجروح در ۱۶ شهریور ۱۳۵۷

  3. مسئول تبلیغات حزب جمهوری اسلامی از ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰

  4. عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی از اسفند ۱۳۵۷ تا۱۳۶۰

  5. عضو مؤسس و عضو هیئت دبیران جامعه اسلامی دانشگاهیان

  6. عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی از ۱۳۷۲

  7. مسئول مرکز آمار و نظرسنجی حزب مؤتلفه اسلامی از ۱۳۷۷ تا ۱۳۷۹

فعالیت‌های دولتی

تنها مسئولیت پیش از انقلاب وی مدیر بهره‌برداری شرکت راه‌آهن شهری تهران و حومه در سال‌های ۱۳۵۴–۱۳۵۷ می‌باشد. لکن در سال‌های پس از انقلاب سمت‌های متعددی را عهده‌دار شده‌است.

محمدنبی حبیبی دبیرکل حزب موتلفه در اجلاس سراسری این حزب، اعلام کرد که سیدمصطفی میرسلیم کاندیدای نهایی حزب موتلفه اسلامی برای انتخابات ۹۶ است.

  1. عضو هیئت اجرایی همه‌پرسی نظام جمهوری اسلامی، فروردین ۱۳۵۸

  2. رئیس ستاد بازرسی انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسی، خرداد ۱۳۵۸

  3. معاون سیاسی اجتماعی وزارت کشور از ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۱

  4. سرپرست شهربانی جمهوری اسلامی ایران از ۱۳۵۸ تا ۱۳۵۹

  5. سرپرست بنیاد امور جنگزدگان از ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۰

  6. قائم‌مقام وزیر کشور در ۱۳۶۰

  7. سرپرست نهاد ریاست جمهوری و مشاور عالی رئیس جمهور از ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۸

  8. مشاور رئیس‌جمهور در امور تحقیقات از ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲

  9. وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۶

  10. عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام از ۱۳۷۵ تا کنون

  11. معاون فرهنگی اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک از ۱۳۷۸

  12. عضو هیئت مدیرهٔ شرکت دسا (دیزل سنگین ایران)

  13. رئیس هیئت مدیرهٔ شرکت تحقیق، طراحی و تولید موتور ایران خودرو (ایپکو)

  14. ناظر عالی طرح موتور ملی پایهٔ گازسوز

  15. ناظر عالی طرح موتور ملی دیزل سواری

معرفی «‌سید مصطفی میر‌سلیم» به عنوان کاندیدای حزب مؤتلفه اسلامی برای انتخابات آتی ریاست جمهوری یک خبر غافل‌گیر کننده است نه به خاطر این که این حزب وزن سابق را داشته باشد یا فرد معرفی شده رقیب توان‌مندی برای رییس جمهور روحانی به حساب آید و او را تهدید کند بلکه بیشتر به این سبب که سال ها بود از مهندس میرسلیم خبری نبود.

 

او در این سال ها بیشتر سرگرم پروژه موتور ملی در یک شرکت بزرگ خودروسازی بوده و به جز جلسات حزب متبوع و مجمع تشخیص مصلحت نظام حضور پررنگ سیاسی نداشته البته نقش مشورت‌دهی خود را همواره در عالی‌ترین سطوح حفظ کرده است.

 

سوابق سید مصطفی میرسلیم حزب مؤتلفه اسلامی بیوگرافی سید مصطفی میرسلیم انتخابات ایران 96 اسامی کاندیداهای ریاست جمهوری اخبار بدون سانسور سیاسی اخبار انتخابات ریاست جمهوری 96 Seyed Mostafa Mirsalim

نکته جالب درباره مصطفی میرسلیم اما یک فاصله ۳۶ ساله برای آمادگی در تصدی مدیریت اجرایی است.

۳۶ سال قبل و در مرداد ۱۳۵۹ اولین رییس جمهوری (‌ابوالحسن بنی صدر) قصد داشت او را به عنوان نخست وزیر معرفی کند اما پس از چند روز که فضای مجلس را مساعد ندید این پیشنهاد را پس گرفت. نه که افکار او به بنی صدر نزدیک باشد اما همین که گزینه اصلی حزب جمهوری اسلامی نبود برای رییس جمهور کفایت می کرد.

میرسلیم البته در نامه ای رسمی به عنوان نخست وزیر معرفی نشد اما در هفته اول مرداد ۱۳۵۹ خبر معرفی او تیتر اول روزنامه ها بود و خود او هم نه تنها تکذیب نمی کرد بلکه با امام و بنی صدر ملاقات کرد و از رایزنی برای انتخاب وزیران نیز خبر می داد.

او درآن زمان رییس شهربانی کل کشور بود و به خاطر سال هایی که در فرانسه اقامت داشت و تحصیل می کرد با بنی‌صدر آشنایی داشت هر چند که به لحاظ فکری به حزب جمهوری اسلامی نزدیک بود.

حزب در سال ۵۸ قصد داشت دبیر کل خود – آیت الله بهشتی- را برای انتخابات ریاست جمهوری معرفی کند اما پس از آن که رهبر فقید انقلاب روحانیون را از مناصب اجرایی برحذر داشت کاندیداتوری او منتفی و راه برای ریاست جمهوری بنی صدر هموار شد.

گزینه بعدی حزب، جلال الدین فارسی بود. او نیز به خاطر افغان تباربودن از رقابت بازماند. از این پس انتخاب بنی صدر چنان محتمل به نظر می رسید که حزب از صرافت حمایت و تبلیغ حسن ابراهیم حبیبی هم افتاد.

ابوالحسن بنی صدر با فاصله فراوان با رقیبان به ریاست جمهوری رسید در حالی که کاندیدای مورد حمایت جامعه مدرسین یک میلیون رأی هم به دست نیاورد.

دو ماه بعد اما انتخابات مجلس را حزب بُرد و عضو موسس حزب نیز به ریاست مجلس رسید.

از این پس مناقشه بر سرانتخاب نخست وزیر پیش آمد چرا که از یک سو باید رییس جمهور معرفی می کرد و از سوی دیگر مجلس رأی اعتماد می داد. حال آن که چهره نزدیک به بنی صدر رأی اعتماد نمی گرفت و کاندیداهای مورد نظر حزب هم مورد قبول رییس جمهور نبودند و کار گره خورد.

در این میان و در دوم مرداد ۱۳۵۹ بنی صدر ترفندی به کار برد. او در نامه ای به امام خمینی از تصمیم خود برای معرفی حاج سید احمد خمینی به عنوان نخست وزیر خبر داد چرا که امام در نطق یک هفته قبل خواستار تشکیل دولتی انقلابی، مکتبی و جوان شده بود.

برای بنی صدر اولویت این بود که نخست وزیر از حزب نباشد و با سید احمد به این هدف خود می رسید اما رهبر فقید انقلاب در نامه ای بی آن که رییس جمهور را مخاطب قرار دهد تصریح کرد: «بنا ندارم منسوبان من متصدی این گونه امور شوند».

در پی آن بود که بنی صدر به مصطفی میرسلیم رضایت داد و خبر معرفی او تیتر نخست روزنامه ها شد. پس از چند روز اما به ناگاه این گزینه کنار رفت و روند دیگری در پیش گرفته شد که به انتخاب محمد علی رجایی انجامید و بنی صدر با اکراه تن داد و سرانجام او را به عنوان نخست وزیر معرفی کرد.

سوابق سید مصطفی میرسلیم حزب مؤتلفه اسلامی بیوگرافی سید مصطفی میرسلیم انتخابات ایران 96 اسامی کاندیداهای ریاست جمهوری اخبار بدون سانسور سیاسی اخبار انتخابات ریاست جمهوری 96 Seyed Mostafa Mirsalim

این اشارات به خاطر آن است که ۳۶ سال بعد در حالی معرفی شده که خود مؤتلفه هم مطمئن نیست نامزد نهایی ائتلاف اصول گرایان باشد البته اگر ائتلافی ممکن و در کار باشد زیرا به نظر می رسد سیاست محافظه کاران این است که انتخابات را به دور دوم بکشانند یا حد اقل مانند سال ۱۳۸۰ بکوشند از آرای رییس جمهور مستقر بکاهند.

به جز این پیشینه معرفی مصطفی میرسلیم از این منظر هم جالب است که حزب موتلفه در غالب ادوار انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا معرفی کرده و البته هیچ گاه موفق نبوده و هر بار به سختی شکست خورده است.

سوابق سید مصطفی میرسلیم حزب مؤتلفه اسلامی بیوگرافی سید مصطفی میرسلیم انتخابات ایران 96 اسامی کاندیداهای ریاست جمهوری اخبار بدون سانسور سیاسی اخبار انتخابات ریاست جمهوری 96 Seyed Mostafa Mirsalim

در سال ۸۴ هم احمدی نژاد نامزد آنان نبود و با این که از روی کار آمدن او ابراز خرسندی می کردند و در دولت او با انتخاب عبدالرضا مصری برای وزارت رفاه سهم گرفتند اما احمدی نژاد به همه دعوت های آنان برای حضور در مراسم حزبی حتی سالگرد شهیدان پاسخ منفی می داد.

هر چند در نگاهی دورتر مصطفی میرسلیم به عنوان گزینه ناکام نخست وزیری در سال ۵۹ به یاد می آید اما اگر به جای ۳۶ سال ۲۰ سال به عقب بازگردیم یادآور انتخابات سال ۷۶ هم هست و نوع نگاه سیاسی و فرهنگی او را با مواضعی که به عنوان وزیر ارشاد و در مقابل هنرمندان حامی رقیب نامزد مورد علاقه خود اتخاذ کرد بهتر می توان شناخت.

ماجرا از این قرار بود که با فشار محافظه کاران هاشمی رفسنجانی در حوزه فرهنگ و هنر عقب نشست و وزارت ارشاد را در دولت دوم خود به مصطفی میرسلیم سپرد و چهار سال بعد و در پایان دولت سازندگی وقتی هنرمندان و نویسندگان، فوج فوج از سید محمد خاتمی حمایت می کردند – که حود در سال های ۶۱ تا ۷۱ وزیر ارشاد بود- میر سلیم به خشم آمد و گفت:

« مشغله گروه‌های فرهنگی و هنری در زمینه‌های کاری خودشان به اندازه‌ای است که علی‌رغم تلاش‌های زیادشان به سختی می‌‍توانند به تمام مسایل هنری و فرهنگی احاطه یابند چه رسد که بخواهند در زمینه های دیگر که برای آن مجوز نگرفته اند و صلاحیت ندارند اظهار نظر کنند. یک گروه فرهنگی و علمی نباید با موضع گیری های مقطعی و ناگهانی که برای کسب آرای نامزدها مصرف دارد خطر شرمندگی را بپذیرند و خود را از حمایت عام رییس جمهور منتخب محروم کنند.»- [ روزنامه اطلاعات ۲۴ فروردین ۱۳۷۶]

بعد از دوم خرداد ۷۶ اما هنرمندان حمایت کننده از حمایت عام رییس جمهور منتخب محروم نشدند چون رییس جمهور منتخب همان کسی نبود که آقای میرسلیم می خواست و می پنداشت.

مصطفی میرسلیم به خاطر چهره و پوشش خاص و کم حرفی و قبول مسؤولیت های نامرتبط با تخصص دانشگاهی مانند ریاست شهربانی و وزارت ارشاد قدری راز آلود به نظر می رسد و از این نظر معرفی او جالب است اما چون محمد غرضی هم قرار است بیاید از این منظر هم جالب می شود چون در سال ۵۹ محمد غرضی نیز نامزد نخست وزیری بود و انگار هر دو بر آن‌اند تا آرزویی را که در جوانی محقق نشد پیرانه‌سر تحقق بخشند.

درست ۲۰ سال قبل هم حزب مؤتلفه در معرفی کاندیدای ریاست جمهوری پیش‌دستی کرد اما ناطق نوری عضو روحانیت مبارز بود و حمایت این گروه کاملا محتمل و قرار بود با مجمع روحانیون رقابت کنند و حالا بعد از ۲۰ سال مهندس «احتراق موتورهای درون سوز» را می خواهند معرفی کنند تا از آرای روحانیِ روحانی بکاهند. در حالی که در تازه ترین انتخابات اعضای ارشد و مشهور این حزب بازی را به لایه های سوم و چهارم اصلاحات که با عنوان فهرست امید وارد صحنه شدند واگذار کردند.

موتلفه که هیچ گاه بیم رد صلاحیت ندارد در هر انتخابات نامزدی معرفی می کند. در سال ۶۰ و در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری عسگر اولادی را برای رقابت با رجایی و جالب این که مرد شماره ۲ این حزب بارها اداعا کرده شهید رجایی عضو موتلفه بوده است. در همین سال و در دوره سوم غفوری فرد و پرورش را برای رقابت با آیت الله خامنه ای، در سال ۶۴ باز عسگر اولادی و باز در رقابت با آیت الله خامنه ای، در دوره پنجم کسی را به رقابت با هاشمی رفسنجانی نفرستاد اما در در سال ۷۲ جاسبی این مأموریت را بر عهده گرفت. حکایت سال ۷۶ را هم البته می دانیم. تمام قد از ناطق نوری حمایت کردند و در سال ۸۰ باز جاسبی و غفوری فرد در حالی که جاسبی دیگر عضو مؤتلفه نبود.

به سال ۸۴ هم اشاره شد.در سال ۸۸ نامزد اختصاصی نداشت ودرصدد رقابت با رییس جمهور مستقر برنیامد که از راست سنتی فاصله گرفته بود. به ۹۲ که رسیدند نیز از دکتر ولایتی حمایت کردند و حالا برای سال ۹۶ مهندس میرسلیم را در نظر گرفته‌اند.

اسحاق جهانگیری کوشایی

به گزارش خبرنگار گروه انتخابات باشگاه خبرنگاران جوان ؛اسحاق جهانگیری معاون اول رییس جمهور فعلی حسن روحانی در انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری ثبت نام کرده است.

اسحاق جهانگیری در سال ۱۳۳۶ در کوه‌شاه در شمال شرق استان هرمزگان به دنیا آمد. وی تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه و پیش دانشگاهی در سیرجان گذرانده و سپس به کرمان رفت؛ مدرک کارشناسی فیزیک را از دانشگاه کرمان گرفت و برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در رشته مهندسی صنایع به دانشگاه صنعتی شریف رفت.


اسحاق جهانگیری بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1358 به عنوان مسئول جهاد سازندگی شهرستان جیرفت مشغول به کار شد و سال 1363 در جهاد کشاورزی فعالیت کرد تا اینکه در دومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی توانست به نمایندگی از مردم جیرفت وارد مجلس شد.


وی همچنین توانست در سومین دوره مجلس شورای اسلامی بار دیگر از طرف مردم جیرفت به مجلس راه یابد. وی با عنوان چهره حزبی نیز شناخته می‌شود، زیرا وی از موسسان حزب کارگزان سازندگی به شمار می‌آید.


اسحاق جهانگیری در سال 1371 در دولت آیت‌الله هاشمی رفسنجانی به اصفهان رفت و به جای غلامحسین کرباسچی استاندار اصفهان شد. همچنین وی در دوره دولت اصلاحات ابتدا به عنوان وزیر معادن و فلزات به مجلس پنجم معرفی ‌شد و پس از ادغام وزراخانه‌ها نیز مسئولیت وزارت صنایع و معادن را بر عهده گرفت.


اسحاق جهانگیری مرداد سال 1392 از سوی حسن روحانی به عنوان معاون اول رئیس جمهور در دولت یازدهم انتخاب شد.

مهمترین سوابق اجرایی وی به شرح ذیل است :

مسئول جهاد سازندگی شهرستان جیرفت سالهای 1361 - 1359 (بعد از انقلاب فرهنگی)

عضو شورای جهاد سازندگی استان کرمان سالهای 1363 – 1361

نماینده دوره های دوم و سوم مردم شهرستان جیرفت در مجلس شورای اسلامی سالهای 1371 – 1363

استاندار اصفهان در دولت آیت الله هاشمی رفسنجانی 1376 – 1371

وزیر معادن و فلزات و پس از ادغام وزیر صنایع و معادن در دولت حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای خاتمی سالهای 1384 – 1376

عضو هیئت علمی سازمان مدیریت صنعتی و سپس رییس هیئت امناء بنیاد صنعت و توسعه (NGO) سالهای 1392 – 1384

مسئولیت کنونی: معاون اول رییس جمهور در دولت جناب آقای دکتر روحانی مرداد 1392 تاکنون.

 

حسن روحانی

 

حسن‌ روحانی‌ در سال‌ ۱۳۲۷، در سُرخه‌، از بخش‌های‌ مرکزی‌ شهرستان‌ سمنان‌، چشم‌ به‌ جهان‌ گشود.

پس‌ از اتمام‌ دوره‌ی‌ دبستان‌ به‌ خواست‌ پدر و تمایل‌ خود، به‌ تحصیل‌ مقدمات‌ علوم‌ دینی‌ در حوزه‌ی‌ علمیه‌ی‌ سمنان‌ روی‌ آورد. در عین‌ حال‌ به‌ سبب‌ تربیت‌ خانوادگی‌ و اثرپذیری‌ از خلق‌ و خوی‌ استادانش‌ به‌ تهجّد، سحرخیزی‌ و انجام‌ مستحبات‌ و نوافل‌، مقید بود. در این‌ دوران‌، او مجذوب‌ اساتید خود، به‌خصوص‌ حجت‌الاسلام‌ نجات‌ و علامه‌ حائری‌ سمنانی‌ بود و از طریق‌ او با امام‌خمینی‌(ره‌) که‌ در آن‌ هنگام‌ از مدرِّسین‌ والا مرتبه‌ی‌ حوزه‌ی‌ علمیه‌ قم‌ بود، آشنا گردید و آرزوی‌ دیدار حاج‌آقاروح‌الله در دلش‌ شکوفا شد.

در تابستان‌ 1340، عازم‌ قم‌ شد و از خوش‌ اقبالی‌، وارد مدرسه‌ای‌ شد که‌ از همان‌ سال‌ با مدیریت‌ دکتر بهشتی‌ و همکاری‌ تنی‌ چند از فضلای‌ حوزه‌، برنامه‌ی‌ درسی‌ نوینی‌ در آن‌ به‌ اجرا درآمده‌ بود و طلاب‌ مدرسه‌ افزون‌ بر دروس‌ حوزوی‌، ادبیات‌ زبان‌ فارسی‌ و انگلیسی‌ و ریاضیات‌ و تاریخ‌ اسلام‌ را نیز به‌عنوان‌ مواد درسی‌ باید می‌گذراندند و با استفاده‌ از شیوه‌های‌ جدید آموزش‌، مراحل‌ مختلف‌ دروس‌ حوزوی‌ را طی‌ می‌کردند.

تحصیلات دانشگاهی و مدارج علمی:

  • دکتری (Ph.D) حقوق اساسی از دانشگاه کلدونیان گلاسکو (عنوان پایان‌نامه: The Flexibility of Shariah; Islamic Law)

  • فوق لیسانس (M.Phil) حقوق عمومی از دانشگاه کلدونیان گلاسکو (عنوان پایان‌نامه: The Islamic Legislative Power)

  • لیسانس حقوق قضائی از دانشگاه تهران

  • وکیل پایه یک دادگستری (کانون وکلای دادگستری مرکز)

  • استاد پژوهشی مرکز تحقیقات استراتژیک

تحصیلات حوزوی:

  • خارج فقه و اصول: با اساتیدی چون آیات عظام سید محمد محقق داماد (ره)، شیخ مرتضی حائری (ره) و سید محمدرضا گلپایگانی (ره) سطح عالی: با اساتیدی چون آیات عظام سلطانی (ره)، فاضل لنکرانی (ره) و شیخ محمد شاه‌آبادی (ره)

حسن‌ روحانی‌ در سال‌های‌ اقامت‌ در قم‌، علاوه‌ بر فقه‌ و اصول‌ و دیگر دانش‌های‌ حوزوی‌، دروس‌ دبیرستانی‌ را نیز با تلاش‌ شخصی‌ خود فرا گرفت‌ و در شهریور 1347، موفق‌ به‌ دریافت‌ دیپلم‌ متوسطه‌ شد و سال‌ بعد به‌ دانشگاه‌ راه‌ یافت‌.

این‌ طلبه‌ی‌ جوان‌ از شانزده‌ سالگی‌ کار سخنرانی‌ و منبر را آغاز کرد و از قضای‌ روزگار، در اولین‌ سفر تبلیغی‌ خود در تویسرکان‌، توسط‌ شهربانی‌ دستگیر و بازداشت‌ شد. روحانی‌ به‌ رغم‌ اخذ مدرک‌ لیسانس‌ حقوِق از دانشگاه‌ تهران‌، از فعالیت‌ در دادگستری‌ و قضاوت‌ سربرتافت‌ و همچنان‌ به‌ کار تبلیغ‌ و منبر ادامه‌ داد و به‌زودی‌ از سخنوران‌ پرآوازه‌ شد؛ به‌ گونه‌ای‌ که‌ در سال‌های‌ 1354 تا 1357 یکی‌ از مشهورترین‌ سخنرانان‌ کشور در مجامع‌ دینی‌ و سیاسی‌ شناخته‌ می‌شد.

به‌ دلیل‌ وسعت‌ اطلاعات‌ دینی‌ و تسلط‌ وی‌ به‌ اطلاعات‌ علمی‌ و اجتماعی‌ روز، همواره‌ سخنرانی‌های‌ ایشان‌ از لحاظ‌ عنوان‌ و محتوا بسیار نو و جذاب‌ و در عین‌ حال‌ انقلابی‌ و پرشور و برای‌ نسل‌ جوان‌ و تحصیل‌کرده‌ی‌ کشور بسیار مفید و ارزشمند بود.

پس‌ از رحلت‌ غریبانه‌ی‌ آیت‌الله حاج‌ سیدمصطفی‌ خمینی‌ در اول‌ آبان‌ 1356، حجت‌الاسلام‌ روحانی‌ در مجلس‌ بزرگداشتی‌ که‌ از سوی‌ جمعی‌ از روحانیون‌ و شخصیت‌های‌ مبارز در مسجد ارک‌ تهران‌ برگزار شد، به‌ دعوت‌ آیت‌الله مرتضی‌ مطهری‌ سخنرانی‌ کرد و برای‌ نخستین‌ بار در این‌ سخنرانی‌ پیشنهاد نمود که‌ همگان‌، از عنوان‌ و لقب‌ «امام‌» برای‌ آیت‌الله العظمی‌ خمینی‌ استفاده‌ کنند و خود نیز در همان‌ مجلس‌ از آیت‌الله خمینی‌ با عنوان‌ امام‌خمینی‌ یاد کرد.

این‌ سخنرانی‌ به‌ قدری‌ مورد توجه‌ جوانان‌ و انقلابیون‌ سراسر کشور قرار گرفت‌ که‌ ده‌ هزار نسخه‌ نوار این‌ سخنرانی‌ ظرف‌ چند هفته‌ نه‌ تنها در داخل‌ کشور بلکه‌ در اقصی‌ نقاط‌ جهان‌ مانند اروپا و آمریکا منتشر شد و در اختیار جوانان‌ علاقه‌مند و دانشجویان‌ قرار گرفت‌.

پس‌ از این‌ سخنرانی‌، دکتر روحانی‌ مدتی‌ مخفی‌ و ساواک‌ در همه‌ جا به‌ دنبال‌ دستگیری‌ وی‌ بود. سپس‌ در ماه‌های‌ محرم‌ و صفر، حجت‌الاسلام‌ روحانی‌ با نام‌ مستعار «اسلامی‌» سخنرانی‌ می‌کرد. در دی‌ ماه‌ آن‌ سال‌ که‌ چند شب‌ در شهرستان‌ نهاوند سخنرانی‌ کرد، بعد از سخنرانی‌ شب‌ سوم‌ که‌ مصادف‌ با حوادث‌ 19 دی‌ ماه‌ قم‌ شده‌ بود، شهربانی‌ نهاوند مأمور دستگیری‌ وی‌ شد که‌ با تلاش‌ شهید حیدری‌ و دوستانش‌ با لباس‌ مبدّل‌ از نهاوند خارج‌ گردید.

حسن روحانی‌ در حالی‌ که‌ در سراسر کشور ممنوع‌المنبر بود، در اجتماع‌ بزرگ‌ مردم‌ یزد در فروردین‌ 1357 سخنرانی‌ کرد و بعد از سخنرانی‌ توانست‌ از یزد خارج‌ شود و به‌ بندرعباس‌ برود. از آن‌ پس‌، منزل‌ ایشان‌ در تهران‌ تحت‌ مراقبت‌ دائم‌ ساواک‌ جهت‌ دستگیری‌ وی‌ قرار گرفت‌. وی‌ به‌ توصیه‌ی‌ دکتر بهشتی‌ و استاد مطهری‌ از کشور خارج‌ شد و مدتی‌ در خارج‌ از کشور به‌ سخنرانی‌ و تبلیغ‌ پرداخت‌ و پس‌ از عزیمت‌ امام‌خمینی‌ به‌ پاریس‌ به‌ محضر امام‌ شتافت‌ و به‌ ایشان‌ پیوست‌.

روحانی‌ که‌ در کنار تبلیغات‌ به‌ ادامه‌ی‌ تحصیل‌ در یکی‌ از دانشگاه‌های‌ انگلستان‌ پرداخته‌ بود، دیگر نتوانست‌ در آن‌ شرایط‌ به‌ فعالیت‌ تحصیلی‌ خود ادامه‌ دهد و با پیوستن‌ به‌ امام‌خمینی‌ در پاریس‌، به‌صورت‌ تمام‌ وقت‌، به‌ خدمت‌ انقلاب‌ درآمد و به‌ سخنرانی‌ در شهرهای‌ مختلف‌ اروپا پرداخت‌. بدین‌ منظور او با سفر به‌ شهرهای‌ مختلف‌ اروپا، برای‌ دانشجویان‌ ایرانی‌، از انقلاب‌ و چگونگی‌ حکومت‌ اسلامی‌ سخن‌ گفت‌. آشنایی‌ وی‌ با محیط‌ علمی‌ و دانشگاهی‌ اروپا و فرهنگ‌ غرب‌، با ابعاد مثبت‌ و منفی‌ آن‌، موضوعی‌ تأثیرگذار در جامعیت‌ و نحوه‌ی‌ اندیشه‌ و نظر او در مسائل‌ جهانی‌ و همچنین‌ در تدبیر و مدیریت‌ وی‌ در سال‌های‌ بعد از پیروزی‌ انقلاب‌ گردید.

با اوج‌گیری‌ انقلاب‌ و خروج‌ شاه‌ از ایران‌، حجت‌الاسلام‌ روحانی‌ نیز در بهمن‌ 1357، به‌ ایران‌ بازگشت‌ و یکسره‌ به‌ خدمت‌ نظام‌ اسلامی‌ درآمد و مأموریت‌ یافت‌ ارتش‌ فروپاشیده‌ را سر و سامان‌ داده‌ و احیا کند. ضمن‌ آنکه‌ برای‌ تبلیغ‌ به‌ شهرهای‌ مختلف‌ هم‌ سفر می‌کرد و با گروه‌های‌ معارض‌ انقلاب‌ چون‌ چپی‌ها و سازمان‌ مجاهدین‌ (منافقین‌) به‌ بحث‌ و مناظره‌ می‌پرداخت‌.

حجت‌الاسلام‌ دکتر روحانی‌، نماینده‌ی‌ مردم‌ در دوره‌های‌ اول‌ تا پنجم‌ مجلس‌ شورای‌ اسلامی‌ بود. از سال‌ 1364 تا 1366، ریاست‌ قرارگاه‌ مرکزی‌ خاتم‌الانبیاء(ص‌) را بر عهده‌ گرفت‌ و از همان‌ سال‌ (1364) تا پایان‌ جنگ‌، مسئولیت‌ فرماندهی‌ ستاد کل‌ پدافند هوایی‌ کشور را نیز عهده‌دار بود. دکتر روحانی‌ از سال‌ 1368 که‌ «شورای‌ عالی‌ امنیت‌ ملی‌» کشور تشکیل‌ شد، به‌ عنوان‌ نماینده‌ی‌ رهبر انقلاب‌ وارد شورا شد و نماینده‌ی‌ ولی‌فقیه‌ در شورای‌ عالی‌ امنیت‌ ملی‌ و نیز رئیس‌ مرکز تحقیقات‌ استراتژیک‌ مجمع‌ تشخیص‌ مصلحت‌ نظام‌ می‌باشد.

وی‌ از سال‌ 1370 تاکنون‌ عضو مجمع‌ تشخیص‌ مصلحت‌ نظام  و رئیس‌ کمیسیون‌ سیاسی‌ ـ امنیتی‌ ـ دفاعی‌ آن‌ مجمع‌ است.

همچنین‌ در دوره‌ی‌ سوم‌ مجلس‌ خبرگان‌ رهبری‌، نماینده‌ی‌ مردم‌ استان‌ سمنان‌ و در دوره‌ی‌ جدید، نماینده‌ی‌ مردم‌ استان‌ تهران‌ در این‌ مجلس‌ و عضو هیئت‌ رئیسه‌ می‌باشد.

حجت‌الاسلام‌ روحانی‌ به‌دلیل‌ تحصیل‌ در رشته‌ی‌ حقوق و دریافت‌ دانشنامه‌ی‌ دکترای‌ این‌ رشته‌، عمدتاً با نگاه‌ حقوقی‌ به‌ مسائل‌ می‌نگرد.

وی در 25 خرداد 92 با 18613329 رای رئیس جمهور منتخب مردم شد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر انقلاب اسلامی 12 مرداد سال 1392 رأی ملت ایران را در انتخاب حجت‌الاسلام آقای دکتر حسن روحانی در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری تنفیذ کردند.

 

سید ابراهیم رئیسی ساداتی

 

آشنایی با حجت ‌الاسلام و المسلمین سید ابراهیم رئیسی

سید ابراهیم رئیسی در آذر سال 1339 هجری شمسی در خانواده‌‌ای روحانی در شهر مشهد و در محلة نوغان دیده به جهان گشود. پدر و مادر ایشان از سلاله سادات حسینی هستند ونسبش از هر دو سو به حضرت زید بن علی بن الحسین علیهماالسلام می‌رسد. او در 5 سالگی پدر خود را که از روحانیون مشهد بود از دست داد.

ایشان تحصیلات ابتدایی را در مدرسة جوادیه گذرانده و تحصیل در علوم حوزوی را در مدرسةنواب و سپس در مدرسة آیت الله موسوی‌نژاد شروع نمود. در سال 1354 جهت ادامة تحصیلات به حوزة علمیة قم، مدرسة ایت الله بروجردی رفت و مدتی نیز در مدرسهای که با مدیریت آیت الله پسندیده و در واقع با نظر امام خمینی (ره) اداره می‌شد، اشتغال به تحصیل داشت.

وی در حوزة علمیة قم، اصول فقه را نزد آیت الله مروی، لمعتین را محضر آیت‌الله فاضل هرندی، رسائل را نزد آیت‌الله موسوی تهرانی، مکاسب محرمه را خدمت آیت الله دوزدوزانی، کتاب البیع مکاسب را محضر آیت‌الله خزعلی، خیارات مکاسب را نزد آیت الله ستوده و آیت‌الله طاهری خرم‌آبادی و کفایه را خدمت آیت‌الله سید علی محقق داماد، تفسیر قرآن کریم را نزد آیت الله مشکینی و آیت الله خزعلی، شرح منظومه و فلسفه را نزد آیت‌الله احمد بهشتی، دورة شناخت را نزد شهید مطهری و نهج البلاغه را محضر آیت الله نوری همدانی آموخت.

حجت الاسلام رئیسی، از درس خارج اصول آیت ‌الله سید محمدحسن مرعشی شوشتری و آیت‌ الله هاشمی شاهرودی و خارج فقه آیت ‌الله آقا مجتبی تهرانی و آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انفلاب استفاده کرده است. علاوه بر این ایشان با اتمام دورة سطح حوزه, توانست به دورة کارشناسی ارشد رشتة حقوق خصوصی راه یافته و پس از دفاع از پایان نامة خویش با عنوان «ارث بلا وارث» در سال تحصیلی 1380 با قبولی در کنکور دکترای مدرسة عالی شهید مطهریدر رشتة فقه و حقوق خصوصی ادامة تحصیل دهد. حجت الاسلام رئیسی با تکمیل تحقیقات خود در حوزة فقه و حقوق، موفق به اخذ مدرک عالی‌ترین سطح آموزشی حوزه (سطح چهار) شدو در نهایت رسالة دکترای خود را با عنوان «تعارض اصل و ظاهر در فقه و حقوق» دفاع نمود.

حجت الاسلام رئیسی به دنبال هتک حرمت امام خمینی (ره) در روزنامة اطلاعات و آغاز حرکت‌های مردمی، در اجتماعات اعتراضی که مبدأ اغلب آنها مدرسة آیت الله بروجردی (مدرسةخان) بود، شرکت داشته و در قالب هسته‌ای از طلاب انقلابی فعالیت می‌نمود. وی در این دوران فعالیتهای مبارزاتی خود را در قالب ارتباط برقرار کردن با علمای انقلابی که از زندان آزاد شده بودند یا در تبعید بسر می بردند, پی گرفت؛. همچنین در تجمعاتی مثل تحصن علما و روحانیون در دانشگاه تهران، شرکت داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در دوره تربیتیخاصی که مرحوم شهید بهشتی جهت کادرسازی برای تأمین نیازهای مدیریتی نظام اسلامی برگزار می نمود شرکت داشت. وی به دنبال شورشهای مارکسیستی و ایجاد مشکلات متنوع در شهر مسجد سلیمان، ایشان جهت شرکت در فعالیتهای فرهنگی همراه با گروهی از طلاب عازم آن منطقه شد. پس از بازگشت از مسجد سلیمان، مجموعة سیاسی-عقیدتی پادگان آموزشی صفر- دو در شاهرود را تأسیس و برای مدت کوتاهی آن را اداره کرد.

ورود حجت الاسلام رئیسی به عرصة مدیریت از سال 1359 و با حضور در جایگاه دادیاری شهرستان کرج آغاز شد و پس از چندی با حکم شهید آیت‌الله قدوسی، به سمت دادستان کرج منصوب شد.

موفقیت ایشان در ساماندهی وضعیت پیچیدة این شهر موجب شد تا پس از دو سال خدمت در این جایگاه مهم (در سالهای 59 و 60)، ایشان در سال 1361 همزمان با دادستانی کرج، مسئولیت دادستانی شهر همدان را نیز عهده دار شود.

حضور همزمان ایشان در این دو مسئولیت، برای مدتی ادامه یافت تا آنکه به عنوان دادستان استان همدان معرفی شد و از 1361سال تا 1363، به مدت 3 سال در این سمت خدمت نمود.

حجت الاسلام رئیسی در سال 1364 به عنوان جانشین دادستان انقلاب تهران منصوب شد و به این ترتیب، دورة مدیریت قضایی ایشان در پایتخت آغاز شد. سپس ایشان مورد توجه حضرت امام خمینی (ره) قرار گرفت و احکام ویژه و مستقیمی را برای رسیدگی به مشکلات اجتماعیدر برخی استانها از جمله لرستان، کرمانشاه و سمنان، از بنیانگذار انقلاب اسلامی دریافت کرد، که این احکام در صحیفة امام ثبت شده است.

بعد از رحلت حضرت امام (ره) ایشان با حکم رئیس قوه قضائیه به سمت دادستان تهران منصوب شد و از سال 1368 تا 1373 به مدت پنج سال این مسئولیت را برعهده داشت. ایشان از سال 1373 به ریاست سازمان بازرسی کل کشور منصوب شد که خدمت ایشان در این سمت تا سال 1383 ادامه یافت. تحولات ایجاد شده در حوزه نظارت بر دستگاههای اداری مربوط به این دوره است که همزمان با روی کار آمدن دو دولت ششم و هفتم می باشد.

حجت الاسلام رئیسی از سال 1383 تا سال 1393، به مدت 10 سال معاون اول قوه قضائیه بوده و از سال 1393 تا اواخر سال 1394 نیز مسئولیت دادستانی کل کشور را برعهده داشته‌است. همچنین ایشان از سال 1391 تا کنون با حکم مقام معظم رهبری, دادستان کل ویژه روحانیت می باشد.

حجت الاسلام رئیسی در تاریخ 17 اسفند 94، با حکم مقام معظم رهبری دام ظله العالیعهده‌دار تولیت آستان قدس رضوی علیه السلام شده و تا کنون نیز مفتخر به خدمت در آن آستان رفیع است.

گفتنی است در سال 1376، ایشان به پیشنهاد برخی اعضای مؤثر جامعة روحانیت مبارز از جمله آیت‌ الله مهدوی کنی و تصویب شورا ی مرکزی جامعه روحانیت به عضویت در ان شورادر آمد.

حجت الاسلام رئیسی در سال 1385، از طرف جامعة مدرسین حوزة علمیه قم و جامعة روحانیت مبارز و به توصیة نخبگان استان خراسان جنوبی برای عضویت در چهارمین دورة مجلس خبرگان رهبری، خود را در معرض انتخاب مردم شریف آن دیار قرار داد و با نظر مثبت بیش از 80 درصد مردم این استان وارد مجلس خبرگان شد. 2 سال پس از حضور در این مجلس، با رأی خبرگان ملت به عنوان عضو هیأت رئیسه انتخاب و عضویت ایشان در این جایگاه تا اتمام دورة چهارم، با رأی نمایندگان محترم مجلس خبرگان تمدید شد.

همچنین ایشان در دورة پنجم مجلس خبرگان رهبری نیز با کسب اکثریت قاطع آرا برای دومین بار به عنوان نمایندة مردم شریف خراسان جنوبی برگزیده شد و عضویت ایشان در هیئت رئیسه مجلس خبرگان رهبری همچنان ادامه دارد .

ایشان علاوه بر مسؤولیت های کلان کشوری ، بنا به توصیة مکرر آیت الله مهدوی کنی و آیت اللهحاج آقا مجتبی تهرانی مبنی بر حفظ ارتباط درسی خود با طلاب، از سال 80 تا کنون به عنوان مدرس در مدارس علمیه تهران از جمله مدارس مجد، امیرالمومنینعلیه السلام، امام حسینعلیه السلام و مروی به تدریس دروس سطوح عالی: رسائل و مکاسب، کفایتین و قواعد فقهیه مشغول بوده‌اند. ایشان بعد از انتقال به مشهد مقدس از ابتدای سال تحصیلی 1395 در مدرسة عالی نوابمشهد، تدریس در موضوع «فقه وقف» را آغاز کرد.

تا کنون یک دوره از درسهای حوزوی ایشان در زمینة قواعد فقه در قالب سه جلد کتاب با عنوان قواعد فقه عبادی، قواعد فقه قضایی و قواعد فقه اقتصادی به رشته تحریر درآمده که از سوی طلاب درس ایشان، تدوین و از سال 90 توسط چاپ دادگستر به چاپ رسیده است.

حجت الاسلام ئیسی علاوه بر این در دانشگاه نیز در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری دانشگاه امام صادقعلیه السلام و دانشگاه شهید مطهری و دانشگاه آزاد اسلامی به تدریس دروس تخصصی فقه قضا و فقه اقتصاد اصول فقه, قانون مدنی پرداخته‌است.

سوابق علمی

- -سطح چهار فقه و اصول از حوزة علمیه قم

- دکترای فقه و مبانی حقوق با گرایش حقوق خصوصی از دانشگاه شهید مطهری

- تدریس متون فقهی سطح عالی و قواعد فقه قضاء و فقه اقتصاد در حوزه‌های علمیة تهران و دانشگاه‌ها

سوابق مدیریتی و سیاسی

- انجام سه مأموریت‌ ویژة قضایی در حوزه های اجتماعی در سه استان مختلف با حکم امام خمینی (ره)

- عضویت در هیأت امنای ستاد اجرایی فرمان امام (ره) به مدت ده سال از سوی مقام معظم رهبری

- معاون اول قوة قضاییه به مدت ده سال

- ریاست سازمان بازرسی کل کشور به مدت ده سال

- دادستان انقلاب اسلامی تهران

- اولین دبیر ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر کشور

- دادستان انقلاب اسلامی استان همدان

- عضو شورای عالی گزینش کشور

- ریاست شورای نظارت بر صدا و سیما

- افتخار خدمت گزاری و تولیت آستان قدس رضوی (ع) با حکم مقام معظم رهبری

- مؤسس حوزه علمیه فاطمه الزهراسلام الله علیها خواهران در تهران (کوی نصر)

- مؤسس مرکز تخصصی شیعه‌شناسی امام هادیعلیه السلام زیرنظر حوزة علمیة قم

مسئولیت‌ها به اعتبار جایگاه حقوقی

- عضو شورای عالی فضای مجازی

- عضو شورای عالی استاندارد

-عضو شورای عالی نفت

-عضو شورای توسعه شرق و غرب کشور

-عضو شورای عالی پول و اعتبار

- عضو ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی

- عضو ستاد مبارزه با مواد مخدر

سخنرانی در اجلاسهای بین المللی

- اجلاس مبارزه با فساد اداری در قاره آفریقا

- اجلاس مبارزه با جرائم سازمان یافته در آرژانتین

- اجلاس سلامت اداری در سوچی روسیه

- اجلاس حقوق بشر در پاکستان

-اجلاس نقش عاشورا در تحولات اجتماعی استانبول ترکیه

- اجلاس دلالت های قانون اساسی در حفظ حقوق بشر نیجریه

- اجلاس همکاری های بین المللی در مبارزه با فساد چین

- اجلاس حقوق بشر سازمان ملل ژنو

- اجلاس مبارزه با فساد اداری در فیلیپین و انتصاب به عنوان قائم مقام بازرسان کل آسیا

- ده ها نشست تخصصی دیگر با حضور مقامات کشورهای خارجی

تالیفات و آثار

الف- کتب چاپ شده

- کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش قضایی)

- کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش اقتصادی)

- کتاب تقریرات درس قواعد فقه (بخش عبادی)

ب- کتب در دست انتشار

- ارث بلاوارث در فقه و حقوق

- تعارض اصل و ظاهر در فقه و حقوق

- سیر تحول در نظارت و بازرسی

ج- سخنرانی علمی ارائه شده

- تعدد اسباب مسئولیت

- بیع فاسد و اقسام آن

- مفهوم رهن

- مدیریت کارآمد

- نظارت اثر بخش

- تأثیر متقابل تصمیمات قضایی و اقتصادی

- جایگاه نظارت و یازرسی در اسلام

- عدالت و تأثیر آن بر سبک زندگی

- و ده‌ها سخنرانی علمی در حوزه‌های اقتصادی، مدیریتی، اجتماعی و حقوقی در دانشگاه‌ها و مراکز علمی و سمینارهای تخصصی وزارتخانه‌ها و سازمان‌های کشور


مسئولیت‌های کنونی

- تولیت آستان قدس رضویعلیه السلام

- دادستان کل ویژة روحانیت

- نمایندة مردم شریف استان خراسان جنوبی و عضو هیأت رئیسة مجلس خبرگان رهبری



برگرفته از Raisi.ir

 

محمد باقر قالیباف

 

دکتر محمدباقر قالیباف در شهریورماه سال ١٣٤٠ در شهر ییلاقی طرقبه در خانواده ای مذهبی پا به عرصه هستی نهاد. پدر ایشان از کسبه قدیم و از معتمدان دیار خود است. وضعیت متوسط زندگی باعث شد تا ایشان از همان ابتدا و در ایام فراغت از تحصیل به کار و کسب درآمد هم اهتمام ورزد.

اولین حضور اجتماعی وی در سن ١٦ سالگی و با حضور در سخنرانی های شهید کامیاب، آیت الله خامنه ای، شیخ علی تهرانی، شهید هاشمی نژاد و شهید دیالمه در مساجد بزرگ مشهد از جمله کرامت، امام حسن مجتبی(ع) و موسی الرضا(ع) رقم خورد. یافته های ایشان در این منبرنشینی ها و فضای پر تلاطم آن روزهای انقلاب که با مطالعه کتاب ها و اعلامیه های مختلف همراه بود سمت و سوی فکری ایشان را شکل داد.

باورهای دینی ایجاد شده در ایشان باعث شد تا به کمک چند تن از هم کلاسی های دبستانی، انجمن اسلامی دانش آموزان را راه اندازی کنند که این انجمن هسته اولیه انجمن اسلامی دانش آموزان خراسان و بعد کشور شد.

در همین ایام (سال ١٣٥٦) بود که زلزله طبس روی داد. این حادثه مقارن با زمانی بود که رژیم پهلوی بیشتر به فکر سرکوب انقلابی ها بود تا کمک به زلزله زده ها، بدین ترتیب مردم خود دست به کار شدند و دکتر قالیباف کمکهای مردم مشهد را جمع کرد و به طبس برد. قابلیتهای ایشان در انجام این کار به حدی بود که در شورای ساخت طبس، عهده دار ساخت قسمتی از این شهر شد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ١٣٥٧ تحرکات گروه های مخالف داخلی به اوج خود رسیده بود به طوری که انقلاب نیاز به پاسداری داشت؛ بدین ترتیب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به فرمان حضرت امام خمینی(ره) شکل گرفت و بلافاصله جنگ تحمیلی آغاز شد. بدین ترتیب قالیباف نوجوان در سال ٥٨ و در سن ١٨ سالگی وارد جبهه شد و به دلیل قابلیتهایی که از خود نشان داد در سال ١٣٦١به عنوان فرمانده تیپ امام رضا(ع) و یک سال بعد در جایگاه فرمانده لشکر ٥ نصر خراسان انتخاب شد.

عقد ازدواج دکتر قالیباف نیز یک سال بعد و در سال ١٣٦٢ توسط امام خمینی(ره) خوانده شد که حاصل این ازدواج ٣ فرزند است.

دکتر قالیباف به همراه لشکر ٥ نصر در اغلب عملیاتهای دوران دفاع مقدس در کنار شهیدان سرافرازی همچون باکری، همت، خرازی، کاظمی، صیاد شیرازی به صیانت از انقلاب پرداخت و برادر ایشان شهید حسن قالیباف نیز از نیروهای تحت فرماندهی دکتر قالیباف بود که در عملیات کربلای ٤ به فیض شهادت نائل شد.

پس از جنگ فرماندهی لشکر ٢٥ کربلا را عهده دار بود که زلزله عظیم منجیل اتفاق افتاد. در این واقعه تمام راههای ارتباطی بین تهران و شمال بسته شده بود. این لشکر به همراهی دکتر قالیباف با طی ١٥ کیلومتر پیاده روی اولین گروهی بود که خود را به محل حادثه رسانید و گروههای امداد و نجات اولیه توسط آنان تشکیل شد.

در سال ١٣٧٣مسئولیت قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء(ص) را پذیرفت. پروژه هایی همچون راه آهن ١٦٥ کیلومتری مشهد سرخس که ایران افغانستان، آذربایجان، قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان، پاکستان و ترکیه را به هم وصل می کند، گازرسانی به ٥ استان مرکزی و غربی، ساخت سازه عظیم دریایی خلیج فارس و سد بزرگ کرخه از جمله توفیقات ایشان در این دوره مدیریت است.

درکنار این فعالیتها نیز در رشته جغرافیای سیاسی تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران ادامه تحصیل داد.

در سال ١٣٧٦ به دستور مقام معظم رهبری عهده دار فرماندهی نیروی هوایی سپاه شد و باور بر تخصص گرایی باعث شد تا با گذراندن دوره های فشرده خلبانی در ایران و فرانسه مجوز پرواز با ایرباس را بدست آورد. ایشان هم اکنون نیز به صورت مرتب به عنوان خلبان هواپیمای ایرباس در شرکت هواپیمایی ایران ایر پروازهایی را انجام می دهد. ایشان در همین ایام در کنکور دکتری شرکت کرده و در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شد. و در سال ١٣٨٠ از تز دکترایشان با عنوان «بررسی سیر تکوین نهادهای محلی ایران در دوره معاصر» دفاع کرد و بعد از آن نیز به عنوان عضو هیات علمی رشته جغرافیای سیاسی دانشگاه تهران و استادیاردانشگاه تربیت مدرس به کار تدریس مشغول است.

دکتر قالیباف در سال ۱۳۷۹ مجدداً با حکم حضرت آیت الله خامنه ای، فرماندهی نیروی انتظامی ایران را عهده دار شد، در دوره فرماندهی ایشان در نیروی انتظامی، سامانه ۱۱۰ راه اندازی و تاسیس شد که ابتکار او محسوب می شود. در این دوره تلاش شد تا با اعتماد سازی در بین مردم، سبقه نامناسب نیروی انتظامی در اذهان عمومی بهبود یابد. از جمله دیگر دستاوردهای ایشان در این دوره می‌توان به گسترش استفاده از عنوان پلیس، تجهیز نیروی انتظامی به خودروهای روز دنیا مانند مرسدس بنز و تویوتا، ایجاد دفاتر خدمات دولت الکترونیک یا پلیس ۱۰+ و مرکز نظارت همگانی مردمی ١٩٧ نام برد.

دکتر قالیباف در سال ۱۳۸۳ به عنوان نماینده حجت السلام سید محمد خاتمی (رییس جمهور وقت) و رئیس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز منصوب گردید. در این دوره بود که قاچاق سیگار تقریبا از بین رفت و چند اسکله که برای قاچاق کالا استفاده می شد، کشف شد. ایشان همچنین دادگاه ویژه جرایم قاچاق کالا و ارز را راه اندازی نمودند که پرونده های مهمی همچون فرودگاه پیام و قاچاق خودرو در این دادگاه بررسی شد.

دکتر قالیباف در سال ۱۳۸۴ در انتخابات ریاست جمهوری به صورت مستقل وارد صحنه انتخابات شد و در اولین تجربه انتخاباتی خود با کسب ۴٫۰۷میلیون رای تجربه موفقیت آمیزی را در اولین دوره شرکت خود در صحنه های انتخاباتی کسب کرد و بالاتر از چهره هایی چون مصطفی معین، علی لاریجانی و مهرعلیزاده قرار گرفت.

ایشان در سال ١٣٨٤ با رای شورای اسلامی شهر تهران به عنوان شهردار پایتخت انتخاب و در سال ١٣٨٨ نیز مجدداً با حکم این شورا در سمت خود ابقا شد. اعتمادسازی در بین مردم و کاربردی کردن دین در اداره جامعه ذیل تبدیل شهرداری از نهادی خدماتی به اجتماعی و کوتاه کردن فاصله جنوب از شمال تهران هدف اصلی ایشان در این دوره مدیریت است که با رویکرد محله محوری در حال انجام است. با همین نگاه و بهره گیری از فرهنگ دفاع مقدس پروژه هایی همچون بزرگراه طبقاتی و تونل صدر – نیایش، تونل توحید، پل جوادیه، بوستان بزرگ ولایت، رود دره فرحزاد(بوستان نهج البلاغه)، ایجاد شبکه بی آر تی، سرعت بخشیدن به توسعه مترو و ... در تهران شکل گرفته است.

ایشان در سال ۱۳۸۷ برابر با سال ۲۰۰۸ میلادی از طرف سایت شهرداری‌های جهان به عنوان هشتمین شهردار برتر دنیا معرفی شد. در سال ٢٠١٠ میلادی کلانشهر تهران برای اولین بار در یکی از شاخصهای توسعه شهری مفتخر به کسب رتبه، از یک سازمان معتبر بین المللی شد. تهران در آن سال در حوزه حمل و نقل به عنوان یکی از پنج شهر برتر دنیا از نظر حمل و نقل از سوی موسسه سیاست‌های حمل و نقل و توسعه موسوم به ITDP گردید. همچنین در سال ٢٠١١ میلادی و در دهمین اجلاس متروپلیس (اتحادیه کلانشهرها و پایتخت های جهان)، تهران از بین ١٦٢ کلانشهر دنیا به عنوان شهر برتر جهان در زمینه ارتقای کیفیت زندگی شهروندان مورد تقدیر قرار گرفت. این جایزه که معتبرترین جایزه بین المللی در زمینه مدیریت شهری در دنیاست به دلیل تلاش برای ارتقای کیفیت زندگی شهروندان به ویژه در زمینه توسعه حمل و نقل عمومی و بهره گیری از روش های مناسب نظیر سامانه BRT، دوچرخه های عمومی و … به تهران تعلق گرفت.

دکتر قالیباف تالیفات و کتب ترجمه شده هم در پرونده خود دارند که از جمله آنها می توان به آثار زیر اشاره کرد:

  • حکومت محلی یا استراتژی توزیع فضایی قدرت سیاسی در ایران، منتشر شده توسط مؤسسه انتشارات امیرکبیر

  • ایران و دولت توسعه‌گرا، منتشر شده توسط مرکز انتشارات وزارت امور خارجه

  • خاورمیانه معاصر: تاریخ سیاسی پس از جنگ جهانی اول، منتشر شده توسط انتشارات قومس

 

سید محمد هاشمی طبا

 

*******

 

 

زندگی نامه آیت الله علم الهدی

سیداحمد علم الهدی، نماینده مجلس خبرگان رهبری ، امام جمعه مشهد و نماینده ی ولی فقیه در استان خراسان رضوی؛ فرزند مرحوم آیت الله حاج سیدعلی علم الهدی از سادات آل شهید و از نسل مرحوم سیدمهدی شهید رابع که در حرم حضرت رضا (علیه السلام) با ضربت تبرزین نواده نادر به شهادت رسید، است. او از سادات جعفری یعنی سی و سومین نسل امام صادق(علیه السلام) و سی و هشتمین نسل از رسول الله(صل الله علیه و آله) و همچنین هشتاد و ششمین نسل از آدم ابوالبشر(علیه السلام) می باشد. سیداحمد فرزند ششم از خانواده ای معروف در مشهد است. او شش برادر و دو خواهر دارد. پدرش آیت الله حاج سیدعلی علم الهدی از مجتهدین برجسته دهه های 20 تا اوایل 50 شمسی در دیار خراسان بود که آوازه وی در فقه و اخلاق در سرتاسر سرزمین های شرقی ایران پیچیده بود و در سال ۱۳۵۲ به دیار حق شتافت. آیت الله علم الهدی در دهم شهریور سال ۱۳۲۳ در شهر مشهد به دنیا آمد و دارای چهار پسر و سه دختر است.

از سال ۱۳۳۸ در حوزه علمیه مشهد به تحصیل مقدمات و ادبیات عرب مشغول شد و پس از طی دوره ادبیات، صرف و نحو، معانی و بیان در محضر ادیب نیشابوری دوم و دیگر اساتید، سطح فقه و اصول را در حضور اساتیدی همچون آیات بزرگوار حاج سید احمد مدرس یزدی، حاج شیخ مرتضی شاهرودی، مشکینی و فیض گنابادی نیز گذراند.

او فلسفه اسلامی (مشتمل بر الهیات بالمعنی الاعم و الهیات بالمعنی الاخص) و یک سلسله مباحث عرفان نظری را نیز نزد آیت الله بلخی در طی ۴ سال تلمذ نمود و در درس خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی میلانی به مدت هفت سال مقداری از کتاب زکوة و تمام کتاب خمس و بخش عظیمی از بیع و تجارت را خواند و خارج اصول را در محضر آیت الله العظمی حاج شیخ علی فلسفی به مدت ۵ سال از بحث ترتیب تا پایان اصول عملیه و آیت الله العظمی وحید خراسانی مقداری از مباحث الفاظ را بهره برد و تا اجتهاد پیش رفت و هم اکنون نیز پس از تدریس بیش از ۴ سال رسائل و بیش از ۱۱ سال تفسیر در حوزه مشهد حدود دوسال است که به تدریس خارج فقه با موضوع "جواز الاقامه الحکم فی عصر الغیبه" مشغول است.

در دوران تحصیل طی فعالیت های تبلیغی در استان های گلستان، گیلان، مازندان، سیستان، خراسان و همچنین تهران، با سخنرانی های خود به تبلیغ نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی(ره) و تهییج مردم علیه رژیم ستمشاهی پهلوی پرداخت و از این رو تحت تعقیب دستگاه های امنیتی شاهنشاهی بود و بارها مجبور به ترک خانه و زندگی خود شد و با خانواده به نقطه ای دیگر هجرت نمود. و چند بار نیز توسط شهربانی و ساواک دستگیر و ممنوع المنبر شد. تا اینکه در سال 52 و پس از درگذشت پدرش با مهاجرت به تهران و اوج گرفتن نهضت انقلابی مردم، بیشتر مجال پیدا کرد تا در جهت معرفت افزایی انقلابیون فعالیت کند.

او از همان سال ها با پایگاه قراردادن مسجد امام جعفر صادق(علیه السلام) در منطقه ای مستضعف نشین به نام شوش اقدام به فعالیت های سیاسی و انقلابی نمود و ضمن مبارزه با رژیم شاهنشاهی با مارکسیست ها و ملی گراها نیز درگیر بود. به نحوی که طی ماجرای کودتای سی تیر سال۶۰ که منافقین قصد ترور امام(ره) را داشتند، او با کمک کمیته و مردم آن منطقه به رویارویی با آن ها پرداختند و جلوی حرکت مسلحانه شان را سد کردند. از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی و از سال 1359 تا مرداد 1361 مسئولیت کمیته انقلاب اسلامی منطقه ده تهران را عهده دار شد و پس از مدتی به عضویت شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز تهران درآمد.

همچنین در کنار این فعالیت ها به تبلیغ مبانی اسلام و مبارزه با تفکرات مجاهدین خلق و دیگر تفکرات التقاطی از طریق سخنرانی، نوشتن مقالات و کتاب ادامه داد. بطوری که وی و خانواده اش در چند نوبت مورد سوء قصد قرار گرفتند اما جان سالم بدر بردند.

او یکی از مخالفین سرسخت تفکرات علی شریعتی بود و بارها با مقالات و سخنرانی های خود انتقادات شدیدی علیه بیانات و اندیشه ی او نمود. وی ضمن تشویق جوانان دانشجو در دانشگاه و مسجد به حضور در جبهه های دفاع مقدس، خود نیز بارها به همراه گروه های مختلفی از مردم به صورت خودجوش در خطوط جنگ حضور یافت.

آیت الله علم الهدی از سال ۱۳۶۱ در کنار آیت الله مهدوی کنی و آیت الله باقری اقدام به تاسیس دانشگاه امام صادق(علیه السلام) نمود. که هدف از آن، تربیت نیروی انسانی متعهد و کارآمد برای مدیریت نظام جمهوری اسلامی ایران در تمام سطوح است.

وی به مدت 23 سال بعنوان عضو هیات علمی و در سمت معاون آموزشی و تحصیلات تکمیلی این دانشگاه فعالیت آکادمیک داشت و به تربیت شاگردان زیادی نیز پرداخت که اکنون بسیاری از آنان در سمت های مهم و استراتژیک نظام جمهوری اسلامی مشغول فعالیت هستند. و در تاریخ ۲۷ خرداد ۹۴ با حکم مقام معظم رهبری به عنوان عضو هیات امنای دانشگاه امام صادق (علیه السلام) منصوب شد.

او در عمر آکادمیک خود با رتبه ی دانشیاری ، راهنمایی ، مشاوره و داوری بیش از ۵۰ عنوان پایان نامه با موضوعات اندیشه ی سیاسی اسلام ، پارادایم سیاسی قرآن ، فقه ، اصول ، فلسفه ، کلام ، تفسیر ، آیات الاحکام ، مسائل سیاسی معاصر و اندیشمندان سیاسی جهان اسلام را به عهده داشت. و همچنین بیش از ۵۰۰ ساعت سابقه تدریس کارشناسی ارشد و دکترا را در کارنامه ی خود دارد.

او در این دوران ضمن حضور در شوراهای عالی وزارت علوم به عنوان فردی تاثیر گذار در سیاست های کلان آموزش عالی مطرح بود. عضویت در شورای آموزش عالی وزارت علوم ، تاسیس بیش از ۱۰ پژوهشکده ی علمی-پژوهشی ، راه اندازی گروه های آموزش عالی در دانشگاه های مختلف و تصمیم سازی در حوزه کلان شورای انقلاب فرهنگی با تشکیل از جلسات مشورتی و راهبردی با مسئولین آموزش عالی کشور از جمله فعالیت های آکادمیک وی می باشد. آیت الله علم الهدی ضمن حضور در مجامع علمی و دانشگاهی ملی در سمینارهای علمی بین المللی نیز حضور فعال و موثری داشت.

آیت الله علم الهدی همچنین یکی از منتقدین جدی جریان دوم خرداد ۷۶ و دولت آقای سید محمد خاتمی و جریانات سیاسی وابسته به وی همچون حزب مشارکت و جریان اطلاحات بود. او از جمله کسانی بود که در سالهای پایانی دولت اصلاحات به حمایت از جریان موسوم به آبادگران پرداخت و از گفتمان دولت عدالت و خدمت آقای محمود احمدی نژاد نیز حمایت نمود.

در این سال ها پایگاه فعالیت های خود را مسجد المهدی (عج الله تعالی فرجه) واقع در خیابان ستارخان قرار داد و در آنجا نیز ضمن تقویت فعالیت های بسیج و کانون های فرهنگی قشر جوان ، اقدام به ایجاد حلقه های فکری و عقیدتی متشکل از اساتید برجسته ی دانشگاه ها نمود تا به این ترتیب گروه های اجتماعی نخبگانی تربیت شده با مبانی اسلام را به جامعه عرضه کند. که نهایتا به تاسیس چند پژوهشکده مطالعاتی و علمی-پژوهشی انجامید.

وی همچنین در این مدت یکی از سخنرانان صاحب نام تهران و کشور محسوب می شد که به جهت بلاغت و صراحت ویژه اش مورد علاقه قشر جوان و متدین بود. آیت الله سید احمد علم الهدی در فروردین ۱۳۸۴ با حکم آیت الله العظمی خامنه ای به عنوان امام جمعه ی شهر مقدس مشهد انتخاب شد و بعد از ۳۵ سال هجرت با توشه باری از سابقه ی علمی و سیاسی درجهت تبلیغ اسلام ، دوباره به موطن اصلی خود بازگشت.

وی در سال ۱۳۸۶ با شرکت در انتخابات مجلس خبرگان رهبری به عنوان نفر دوم از استان خراسان رضوی انتخاب شد و تا کنون نیز به عنوان نماینده مجلس خبرگان رهبری ، فعالیت دارد. وی در جریان وقایع بعد از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ و فتنه علیه کیان نظام اسلامی ، در سخنرانی نهم دی در اجتماع عظیم مردم علیه اهانت به مقدسات حسینی در میدان انقلاب تهران ، ضمن هشدار به سران فتنه ، آنان را محارب خواند.

در سالهای پایانی دولت احمدی نژاد و به ویژه در دوره ی دوم ریاست جمهوری او ، آیت الله علم الهدی یکی از منتقدین سیاستهای فرهنگی دولت به شمار می رفت و جزء اولین کسانی بود که نسبت به انحراف دولت احمدی نژاد از آرمان ولایت و رهبری هشدار داد. انتقاد از مدل هدفمندی یارانه ها ، وضعیت فرهنگی جامعه و تعامل دولت با رهبری از جمله نکات مدنظر وی در آن دوران بود.

او از همان ابتدای بازگشت به مشهد علاوه بر فعالیت های عمومی در صحنه ی اجتماعی و در سطح کشور ، در سه حوزه ی اصلی در مشهد فعالیت داشت. ابتدا در سطح اساتید دانشگاه ها و نخبگان آکادمیک به برگزاری جلسات منظم با اعضای هیات علمی دانشگاه های مشهد و خراسان پرداخت. تا ضمن حفظ ارتباط با قشر دانشگاهی ، بتواند گروه های اجتماعی از نخبگان علمی متدین تربیت نماید.

دوم در سطح دانشجویان با شرکت در گردهمایی های متعدد دانشجویی و حضور در جلسات پرسش و پاسخ و همچنین ارتباط مستقیم با تشکلهای دانشجویی سعی داشت تا جنبش های دانشجویی در دانشگاه را هدایت نماید.

و سوم در سطح حوزه ی علمیه مشهد مقدس بود که از همان ابتدا اقدام به تدریس رسائل و تفسیر نمود و برای اولین بار در حوزه ی علمیه مشهد موضوعاتی همچون تفسیر آیات سیاسی قرآن کریم بحث شد. شروع درس خارج فقه با موضعات داغی همچون جواز اقامه ی حکم در دوران غیبت و تشکیل سلسله مباحثات با اساتید و نخبگان علمی تحت عنوان مباحثات کمپانی نیز از ابتکارات وی در سال ۹۴ بود. مشهد تنها شهری در ایران بود که از ابتدای انقلاب اسلامی تا اسفند ۹۴ نمایندگی ولی فقیه به عهده ی امام جمعه ی آن نبود. و آیت الله علم الهدی به عنوان امام جمعه همچون یاوری دلسوز در کنار آیت الله طبسی نماینده ی ولی فقیه در استان خراسان رضوی فعالیت می نمود.

آیت الله علم الهدی ملاقات های متعددی با مسئولین لشگری و کشوری جهت پیگیری امور و حل معضلات استانی و ملی دارد. در همین راستا بر اساس دستور رهبری و ابراز نگرای مراجع و در جهت رسیدگی به امور فرهنگی و معیشتی حاشیه شهر مشهد اقدام به تشکیل ستاد ویژه ای متشکل از مسئولین استانی کرد. و ضمن احداث امکانات زیربنایی به اشاعه ی خدمات فرهنگی و اقتصادی در مناطق کم برخوردار حاشیه شهر که بستر مناسبی برای رشد بزهکاری و نهله های فرهنگی نامتعارف داشت ، به توسعه ی فرهنگی اقتصادی این مناطق اهتمام نمود.

همچنین انجام مطالبه ی رهبر معظم انقلاب مبنی بر مسکن ارزان برای زائران مسافر امام علی بن موسی الرضا (علیه آلاف التحیه والثناء) نیز که منجر به تاسیس بنیاد ملی زائر و احداث بیش از ۱۰۰ زائرسرای استانی تحت مدیریت نمایندگان ولی فقیه و استانداران استانهای کشور شد ، از جمله دیگر ابتکارات ایشان می باشد. آیت الله علم الهدی در جریان انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم از طرفداران گفتمان انقلاب اسلامی آقای دکتر سعید جلیلی بود. بعد از روی کار آمدن دولت اعتدال (تدبیر و امید) و پیروزی آقای حسن روحانی ، ایشان ضمن حمایت و تشویق دولت به مقابله با ناهنجاری های دینی و اعتقادی و پیش برد فعالیت های فرهنگی یکی از منتقدین دولت یازدهم به ویژه در عرصه ی سیاست داخلی و خارجی و سیاست گذاری های فرهنگی به شمار می رود. سیاستهای دولت یازدهم در عرصه های فن آوری اطلاعات ، فرهنگ و رسانه ، توافق هسته ای ، برخورد با بی حجابی به عنوان یک ناهنجاری اجتماعی ، برگزاری کنسرت در شهر مشهد و اقتصاد مقاومتی از جمله موضوعات مورد توجه وی است.

آیت الله سید احمد علم الهدی برای دوره ی پنجم انتخابات خبرگان رهبری در سال ۹۴ نیز نامزد شد و با رای یک میلیون و دویست و سی و پنج هزار و پانصد و شصت و پنج نفر از مردم خراسان رضوی به عنوان نماینده مردم انتخاب شد. همچنین ایشان در همان سال بعد از فوت مرحوم آیت الله واعظ طبسی در تاریخ ۱۹ اسفند ۹۴ بعد از ده سال امامت جمعه ی شهر مشهد همچنان از سوی مقام معظم رهبری به عنوان نماینده ی ولی فقیه در استان خراسان رضوی نیز انتخاب شد. 

 

تالیفات آیت الله سید احمد علم الهدی به شرح ذیل است :

۱. منتظر جهان و راز طول عمر

۲. اشک های فاطمه (سلام الله علیها) پشتوانه ی شمشیر علی (علیه السلام)

۳. زهرا (سلام الله علیها) مولود وحی

۴. اخلاق و روانکاوی از نظر اسلام

۵. انقلاب مهدی (عج الله فرجه) و پندارها (ترجمه ی "بحث حول المهدی" شهید آیت الله صدر)

۶. وهابیت ایده ی استعمار (ترجمه خاطرات مستر همفری)

۷. فدک (ترجمه فدک آیت الله قزوینی)

۸. لیبرالیسم

۹. اصالت تخصص سرفصل ارتجاع در انقلاب اسلامی

۱۰. همسرداری ، بچه داری ، تعامل با جوانان

۱۱. ساختار امت اسلامی

۱۲. جلوه های هدایتی داستان حضرت یوسف (علیه السلام) در قرآن / جلد اول و دوم

۱۳. جلوه های هدایتی داستان حضرت موسی (علیه السلام) در سوره مبارکه قصص

۱۴. سیاست در قرآن 

مقالات چاپ شده ی آیت الله سید احمد علم الهدی به شرح ذیل است:

۱. مقارنه بین حجیه سنه الصحابه و حجیه سنه اهل البیت (عربی)

۲. ارزشهای انسانی در ارتباطات از دیدگاه اسلام

۳. التقاط جدید

۴. انتخاب خبرگان در ارتباطات از دیدگاه اسلام

۵. آزادی و پرسش

۶. امت و جامعه مدنی

و تعدادی جزوات و درس نامه ها

آثار خطی :

کتاب خمس (عربی) تقریرات درس مرحوم آیت الله العظمی میلانی (ره)


بر گرفته شده از alamolhoda.com


 

زندگی نامه امام موسی صدر


امام موسی صدر در روز 14 خرداد سال 1307 هجری شمسی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. پدر ایشان مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر، جانشین مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه علمیه قم و ازز مراجع بزرگ زمان خود بود. جد پدری ایشان مرحوم آیت الله سید اسماعیل صدر، جانشین مرحوم آیت الله میرزا حسن شیرازی و مرجع مطلق زمان خود، و جد مادری ایشان مرحوم آیت الله حاج آقا حسین قمی، جانشین مرحوم آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی و رهبر قیام مردم مشهد بر علیه رضا خان بود.

امام موسی صدر پس از اتمام سیکل اول و بخش مقدمات علوم حوزوی، در خرداد سال 1322 رسما به حوزه علمیه قم پیوست، و طی مدتی کوتاه، ضمن بهره گیری از محضر حضرات آیات سید محمد باقر سلطانی طباطبایی، شیخ عبدالجواد جبل عاملی، امام خمینی و سید محمد محقق داماد، دروس دوره سطح را به پایان رسانید. وی از ابتدای بهار سال 1326 وارد مرحله درس خارج گردید، و تا اواخر پاییز سال 1338، یعنی قریب سیزده سال تمام، از مدرسین بزرگ حوزه های علمیه قم و نجف کسب فیض نمود. اساتید اصلی دروس خارج ایشان در قم، حضرات آیات سید حسین طباطبایی بروجردی، محقق داماد، صدر و سید محمد حجت، و در نجف حضرات آیات سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، شیخ حسین حلی و شیخ مرتضی آل یاسین بودند. امام موسی صدر دروس فلسفی را نزد حضرات آیات سید رضا صدر و علامه سید محمد حسین طباطبایی در قم، و نزد آیت الله شیخ صدرا بادکوبه ای در نجف فرا گرفت.دوستان اصلی هم بحث امام موسی صدر را در قم، حضرات آیات سید موسی شبیری زنجانی، شهید دکتر بهشتی، سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و شیخ ناصر مکارم شیرازی، و در نجف آیت الله شهید سید محمد باقر صدر تشکیل می دادند.امام موسی صدر در طول زندگی حوزوی خود شاگردان برجسته ای را تربیت کرده است.معروف ترین آنان در ایران شیخ یوسف صانعی و در لبنان شهید عباس موسوی دبیر کل سابق حزب الله است.

امام موسی صدر در کنار تحصیلات حوزوی، دروس دبیرستان خود را به اتمام رساند، و در سال 1329 به عنوان اولین دانشجوی روحانی در رشته «حقوق در اقتصاد» به دانشگاه تهران وارد، و در سال 1332 از آن فارغ التحصیل گردید. امام موسی صدر قبل از عزیمت به نجف اشرف، از سوی علامه طباطبایی مسئولیت نظارت بر نشریه «انجمن تعلیمات دینی» را بر عهده گرفت. وی همزمان با تحصیل در حوزه علمیه نجف، به عضویت هیئت امناء جمعیت «منتدی النشر» در آمد، و پس از بازگشت به قم ضمن اداره یکی از مدارس ملی این شهر، مسئولیت سردبیری مجله تازه تاسیس «مکتب اسلام» را عهده دار گردید. از مهمترین اقدامات امام موسی صدر در آخرین سال اقامت در شهر قم،، تدوین طرحی گسترده جهت اصلاح نظام آموزشی حوزه های علمیه بود، که با همفکری حضرات آیات دکتر بهشتی وو مکارم شیرازی صورت گرفت.

امام موسی صدر در اواخر سال 1338 و به دنبال توصیه های حضرات آیات بروجردی، حکیم و شیخ مرتضی آل یاسین، وصیت مرحوم آیت الله سید عبدالحسین شرف الدین رهبر متوفی شیعیان لبنان را لبیک گفت و به عنوان جانشین آن مرحوم، سرزمین مادری خود ایران را به سوی لبنان ترک نمود. اصلاح امور فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه شیعیان لبنان از یکسو، و استفاده از ظرفیتهای منحصر به فرد لبنان جهت نمایاندن چهره عاقل، عادل، انساندوست و با زمان مکتب اهل بیت به جهانیان از سوی دیگر، اهداف اصلی این هجرت را تشکیل می داد. امام موسی صدر برای نیل به این اهداف، و با توجه به جغرافیای اجتماعی و سیاسی لبنان در منطقه و جهان، از همان بدو ورود فعالیتهای خود را سه حوزه موازی سازماندهی نمود:

بازسازی هویت، انسجام و عزت تاریخی شیعیان لبنان

امام موسی صدر از زمستان سال 1338 و همزمان با آغاز فعالیتهای گسترده دینی و فرهنگی خود در مناطق شیعه نشین لبنان، مطالعات عمیقی را به منظور ریشه یابی عوامل عقب ماندگی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شیعیان لبنان به اجرا گذارد. حاصل این مطالعات، برنامه های کوتاه مدت، میان مدت و درازمدتی بود که از اواسط سال 1339 و در راستای سیاست محرومیت زدایی، طراحی و اجرا گردید. امام موسی صدر در زمستان سال 1339 و پس از تجدید سازمان جمعیت خیریه «البر و الاحسان»، با تنظیم برنامه ای ضربتی جهت تامین نیازهای مالی خانواده های بی بضاعت، ناهنجاری تکدی را به کلی از سطح شهر صور و اطراف آن برانداخت. وی در فاصله سالهای 1340 تا 1348 و در چارچوب برنامه ای میان مدت، با طی سالانه صد هزار کیلومتر در میان شهرها و روستاهای سراسر لبنان، دهها جمعیت خیریه و مؤسسات فرهنگی و آموزش حرفه ای را راه اندازی نمود.

که حاصل آن کسب اشتغال و خودکفایی اقتصادی هزاران خانواده بی بضاعت، کاهش درصد بیسوادی، رشد فرهنگ عمومی، و به اجرا در آمدن صدها پروژه کوچک و بزرگ عمرانی در مناطق محروم آن کشور بود. امام موسی صدر در تابستان سال 1345 و پس از اجتماعات عظیم و چند روزه شیعیان لبنان در بیعت با ایشان، رسما از حکومت وقت درخواست نمود تا همانند دیگر طوائف آن کشور، مجلسی برای سازماندهی طایفه شیعه و پیگیری مسائل آن تاسیس گردد. مجلس اعلای اسلامی شیعیان که اولین بخش از برنامه درازمدت امام صدر به شمار می رفت، در اول خرداد سال 1348 تاسیس، و خود آن بزرگوار با اجماع آراء به ریاست آن انتخاب گردید.

امام موسی صدر از بهار سال 1348 تا اواسط زمستان سال 1352 با دولت وقت لبنان به گفتگو نشست، تا آن را برای اجرای پروژه های زیربنایی و وظایف قانونی خود در قبال مناطق شیعه نشین و محروم آن کشور ترغیب نماید. در پی امتناع دولت لبنان از پذیرش این مطالبات و نیز اتمام حجت با آن، جنبش محرومان لبنان در اوایل سال 1353 به رهبری امام موسی صدر شکل گرفت، و راهپیماییهای مردمی عظیمی در شهرهای بعلبک، صور و صیدا علیه دولت به وقوع پیوست. اوجگیری بحران خاورمیانه، صف آرایی احزاب افراطی مسیحی در برابر مقاومت فلسطینی، و به لبنان کشیده شدن برخی اختلافات جهان عرب، امام موسی صدر را بر آن داشت تا برای حفظ ثبات کشور و ممانعت از سرکوبی فلسطینیها، توده های مردم را موقتاً از عرصه رویارویی با دولت کنار کشاند، و پیگیری مطالبات بر حق شیعیان را تا آمدن رئیس جمهور بعد به تاخیر اندازد. امام موسی صدر در سال 1354 علی رغم کارشکنیهای شدید دولت، مجدداً با اجماع آراء به ریاست مجلس اعلای اسلامی شیعیان برگزیده شد. با آغاز جنگ داخلی لبنان در فروردین سال 1354، تمامی تلاشهای امام موسی صدر مصروف پایان دادن به این بحران صرف گردید. وی در خرداد آن سال در مسجد عاملیه بیروت به اعتصاب نشست، و به پشتوانه مشروعیت مردمی و مقبولیت وسیع وشخصیت کاریزماتیک خود در میان تمامی مذاهب، آرامش را به تابستان لبنان بازگردانید. با شعله ور شدن مجدد آتش جنگ و پدیدار شدن ابرهای شکست بر آسمان جبهه مسلمانان، امام صدر در اردیبهشت 1355 حافظ اسد را وادار نمود تا با اعزام نیروهای سوری به لبنان، موازنه قوا و آرامش را به این کشور بازگرداند. حل اختلافات مصر با سوریه و متعاقب آن برپایی کنفرانس ریاض در مهر 1355، آب سردی بود که امام موسی صدر بر آتش جنگ داخلی لبنان فرو ریخت. این  ارامش تا زمانیکه امام صدر در لبنان حضور داشت ، ادامه پیدا کرد.

پرچمداری حرکت گفتگوی ادیان و تقریب مذاهب در لبنان

هدف استراتژیک امام موسی صدر آن بود تا طایفه شیعه لبنان را همسان دیگر طوائف، و نه مقدم بر آنان، در تمامی عرصه های حیات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن کشور مشارکت دهد. وی از اولین روزهای هجرت به لبنان در زمستان سال 1338، با طرح شعار «گفتگو، تفاهم و همزیستی»، پایه های روابط دوستانه و همکاری صمیمانه ای را با مطران یوسف الخوری، مطران جرج حداد، شیخ محی الدین حسن و دیگر رهبران دینی مسیحی و اهل سنت آن کشور بنا نهاد. در طول حضور دو دهه امام صدر در لبنان، هیچ مراسم سرور یا اندوهی از شیعیان نبود که امام صدر در آن شرکت جوید، و تنی چند از فرهیختگان مسیحی و اهل سنت در معیت وی نباشند. حمایت جوانمردانه امام صدر از بستنی فروشی مسیحی در اوایل تابستان سال 1341 در شهر صور، که به فتوای صریح ایشان مبنی بر طهارت اهل کتاب منجر گردید، توجه تمامی محافل مسیحی لبنان را به سمت خود جلب نمود. در اواخر تابستان 1341 مطران گریگوار حداد به شهر صور آمد، و از امام صدر برای عضویت در هیئت امناء «جنبش حرکت اجتماعی» دعوت نمود. از اواخر سال 1341 حضور گسترده امام موسی صدر در کلیساها، دیرها و مجامع دینی و فرهنگی مسیحیان آغاز گردید. سخنرانیهای تاریخی امام صدر در دیرالمخلص واقع در جنوب، و کلیسای مارمارون در شمال لبنان طی سالهای 1341 و 1342، تاثیرات معنوی عمیقی بر مسیحیان آن کشور بر جای نهاد.

امام صدر در تابستان سال 1342 و طی سفری دو ماهه به کشورهای شمال آفریقا، طرحی نو جهت همفکری مراکز اسلامی مصر، الجزایر و مغرب با حوزه های علمیه شیعه لبنان در انداخت. وی در بهار سال 1344، اولین دور سلسله گفتگوهای اسلام و مسیحیت را با حضور بزرگان این دو دین الهی، در مؤسسه فرهنگی «الندوه اللبنانیه» به راه انداخت. وی پس از جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل در سال 1346 به دیدار پاپ شتافت، و نشستی که ابتدائا نیم ساعت پیش بینی شده بود، به تقاضای پاپ بیش از دو ساعت به درازا کشید. امام موسی صدر از سال 1347 به عضویت مرکز اسلام شناسی استراسبورگ در آمد، و از رهگذر همفکری و ارائه سمینارهای متعددی در آن، انتشار آثاری ذی قیمت چون «مغز متفکر جهان شیعه» را زمینه سازی نمود. امام موسی صدر در بهار سال 1348 و بلافاصله پس از افتتاح مجلس اعلای اسلامی شیعیان، از شیخ حسن خالد مفتی اهل سنت لبنان دعوت نمود، تا با همفکری یکدیگر برای توحید شعائر، اعیاد و فعالیتهای اجتماعی طوائف اسلامی، تدبیری بیندیشند. وی در همین خصوص طرح مدونی را به اجلاس سال 1349 «مجمع بحوث اسلامی » در قاهره ارائه نمود، و متعاقب آن به عضویت دائم این مجمع درآمد. امام موسی صدر در سال 1349 رهبران مذهبی مسلمانان و مسیحیان جنوب لبنان را در چارچوب «کمیته دفاع از جنوب» گرد هم آورد، تا برای مقاومت در برابر تجاوزت رژیم صهیونیستی چاره اندیشی نمایند. وی در زمستان سال 1353 و در اقدامی بی سابقه، خطبه های عیدموعظه روزه را در حضور شخصیتهای بلندپایه مسیحی لبنان در کلیسای کبوشیین بیروت ایراد نمود، و اگر آتش جنگ داخلی شعله ور نمی شد، در پی آن بود تا کاردینال مارونی لبنان را برای ایراد خطبه های یکی از نمازهای جمعه شهر بیروت دعوت نماید. امام موسی صدر در زمستان سال 1355 و در جمع سردبیران جرائد بیروت، با پیش بینی صریح حذف فاصله ها و روند جهانی شدن در اواخر قرن بیستم، قرن بیست و یکم را قرن همزیستی پیروان ادیان، مذاهب، فرهنگها و تمدنهای گوناگون نامید، و بر رسالت تاریخی لبنان جهت ارائه الگویی موفق در این زمینه پای فشرد. امام موسی صدر در اواسط سال 1357 موفق گردید رهبران مسلمان و مسیحی لبنان را جهت برپایی یک جبهه فراگیر ملی متقاعد نماید، و در این مسیر تا آنجا پیش رفت که حتی موعد تاسیس و اولین گردهمایی آنان را برای پس از بازگشت خود از سفر لیبی مشخص نمود.

تاسیس جامعه مقاوم و مقاومت لبنانی در برابر تجاوزات اسرائیل

امام موسی صدر از سال 1343 و یک سال پیش از تأسیس جنبش فلسطینی فتح، در پی اندیشه تبدیل جامعه مصرفی لبنان به جامعه ای مقاوم در برابر تجاوزات آینده رژیم صهیونیستی برآمد. وی در بهار سال 1344 گروهی از جوانان مؤمن شیعه را به مصر اعزام نمود، تا در دوره ای شش ماهه فنون نظامی را فرا گیرند. با بازگشت این جوانان که اولین کادرهای مقاومت لبنان بودند، عملیات ایذایی مشترک رزمندگان فلسطینی لبنانی در شمال فلسطین اشغالی آغاز گردید. بخش اعظم نیروهای رزمنده از جوانان شیعه لبنان، و فرماندهی عملیات بر عهده رزمندگان فلسطینی بود. این نوع عملیات مشترک تا اوایل سال 1972 ادامه یافت. اولین شهید شیعه در عملیات ایذایی بر علیه رژیم صهیونیستی، از جوانان شهر مرزی «ناقوره» بود که در سال 1347 به شهادت رسید.

در مهر 1348 مؤسسه صنعتی جبل عامل یا کارگاه کادر سازی امام صدر رسماً آغاز به کار نمود. در پی بمباران شدید جنوب لبنان توسط رژیم صهیونیستی در سال 1349 و عدم واکنش مناسب دولت وقت، اعتصابی بی سابقه به دعوت امام موسی صدر لبنان را فرا گرفت، به گونه ای که دولت وقت را بر آن داشت برای بازسازی مناطق جنگی و برپایی پناهگاههای مناسب در آن، مجالس جنوب را تاسیس نماید. از اوایل سال 1341 عملیات ایذایی جوانان شیعه در داخل  فلسطین اشغالی شکلی مستقل به خود گرفت، هر چند تا سالها پس از آن نیز به صلاحدید امام صدر، افتخار آن به نام «نیروهای مخصوص جنبش فلسطینی فتح» ثبت می گشت. در شهریور سال 1351 و کمتر از 24 ساعت پس ازاشغال 48 ساعته دو روستای «قانای جلی» و «جویا« به دست سربازان رژیم صهیونیستی، نشست فوق العادهه مجلس اعلای اسلامی شیعیان با حضور تمامی اعضاء در روستای جویا برگذار گردید، و از همان روز اولین بذرهای «مقاومت لبنانی» توسط امام موسی صدر پاشیده شد.یک ماه پس از این حادثه و به هنگام تجاوز نیرهای صهیونیستی به روستای «فاووق» در جنوب لبنان، اولین عملیات غیر رسمی مقاومت لبنان به اجرا در آمد، که حاصل آن چند کشته و مجروح اسرائیلی بود. از پاییز سال 1351 آموزش نظامی جوانان شیعه شتاب بیشتری گرفت. اولین شهید مقاومت لبنان «فلاح شرف الدین» مؤذن چهارده ساله مؤسسه صنعتی جبل عامل بود که در زمستان 1352 و پس از به هلاکت رساندن چند تن از سربازان رژیم صهیونیستی، در روستای مرزی «بنت جبیل» به شهادت رسید. در خرداد سال 1354 و به دنبال وقوع انفجاری در اردوگاه نظامی عین البنیه در کوههای بقاع، که به شهادت 27 تن از جوانان شیعه انجامید، امام موسی صدر رسما ولادت «گروههای مقاومت لبنان» را اعلان نمود. با پایان یافتن جنگ داخلی لبنان و انتقال دامنه ناآرامیها به جنوب، واحدهای مقاومت لبنان رسما در نقاط استراتژیک مناطق مرزی مستقر شدند. اولین عملیات بزرگ مقاومت لبنان علیه تجاوزات اسرائیل در اواخر سال 1355 صورت گرفت که پس از چند روز درگیری، به آزادسازی شهرکهای «طیبه» و «بنت جبیل» منجر گردید. امام موسی صدر اولین شخصیتی بود که در زمستان سال 1356، طرح سازشکارانه توطین پناهندگان فلسطینی در جنوب لبنان را افشا، و با مواضع شجاعانه خود از تحقق آن جلوگیری نمود. در حمله گسترده سال 1357 اسرائیل به جنوب لبنان و به رغم عقب نشینی احزاب چپ و گروههای فلسطینی، جوانان مقاومت لبنان و دانش آموزان مؤسسه صنعتی جبل عامل در منطقه اشغالی باقی ماندند، و به رغم امکانات اندک تا به آخر علیه اشغالگران صهیونیست ایستادگی کردند.

امام موسی صدر اگرچه لبنان را محل اصلی فعالیتهای خود قرار داده بود، اما هیچگاه از دیگر مسائل جهان اسلام غافل نبود. انقلاب اسلامی ایران، امنیت حوزه های علمیه، اتحادی عربی اسلامی جهت مبارزه با اسرائیل و گسترش تشیع در آفریقای سیاه، مهمترین دغدغه های خارج از لبنان ایشان را تشکیل می دادند.

در پی دستگیری امام خمینی و در اوایل تابستان 1342، امام موسی صدر راهی اروپا و شمال آفریقا گردید، تا از طریق واتیکان و الازهر، شاه ایران را برای آزادسازی امام تحت فشار قرار دهد. با آزاد گشتن امام در پایان این سفر، آیت الله خویی تصریح نمود که این آزادی، بیش از هر چیز مرهون سفر آقای صدر بوده است. در پی تبعید امام به ترکیه در پاییز سال 1343، امام موسی صدر اقدامات مشابهی را به انجام رساند، تا ضمن تامین امنیت آن بزرگوار، ترتیبات انتقال ایشان به عتبات عالیات را فراهم سازد. در نیمه دوم دهه چهل و پس از آماده شدن اولین کادرهای نظامی مقاومت لبنان، دهها تن از جوانان مبارز ایرانی به لبنان آمدند، و زیر نظر آنان فنون نظامی را فرا گرفتند. در اواخر دهه چهل و مقارن با تاسیس مجلس اعلای اسلامی شیعیان، امام خمینی در پاسخ برخی فضلای ایرانی مقیم  نجف، امام صدر را امید خود برای اداره حکومت پس از شاه نامید.در زمستان 1350 و بر اساس تقاضای مراجع وقت، امام موسی صدر درباره برخی زندانیان سیاسی با شاه گفتگو نمود، که بعضی از آنان از جمله حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی، اندکی بعد از زندان آزاد گردیدند. با به قدرت رسیدن حافظ اسد در سال 1350 و آغاز همکاریهای تنگاتنگ وی با امام صدر، سوریه به امن ترین کشور خاورمیانه برای مبارزین ایرانی بدل گردید. امام موسی صدر در تابستان 1356 جوانمردانه سینه سپر نمود، و با اقامه نماز، تدفین و برپایی مراسم چهلمین روز شهادت دکتر شریعتی در بیروت، از سست شدن پیوند جوانان تحصیلکرده با روحانیت، جلوگیری به عمل آورد.

به دنبال درگذشت مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی در پاییز سال 1356، وی پسر عموی خود شهید آیت الله سید محمد باقر صدر را بر آن داشت تا بیش از پیش به حمایت از امام خمینی برخیزد. امام موسی صدر در بهار سال 1357 لوسین ژرژ نماینده روزنامه لوموند در بیروت را به نجف فرستاد، تا با انجام اولین مصاحبه بین المللی با امام خمینی، افکار عمومی جهانیان را با انقلاب اسلامی ایران آشنا سازد. امام موسی صدر در دیدارهای مکرر سال 1357 خود با رهبران سوریه، عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای جهان عرب، اهمیت انقلاب اسلامی ایران، پیروزی قریب الوقوع آن، و ضرورت همپیمانی آنان با این انقلاب را به آنها گوشزد نمود. وی در شهریور 1357 و یک هفته پیش از ربودن شدن خود، با انتشارمقاله «ندای پیامبران» در روزنامه لوموند، امام خمینی را به عنوان تنها رهبر انقلاب اسلامی ایران معرفی نمود. بدون تردید بزرگترین خدمت امام موسی صدربه انقلاب اسلامی ایران آن بود که در سالهای 1356 تا 1357 و پس از قریب دو دهه ترویج ارزشهای زیبای اسلام راستین در لبنان، عموم مردم، خصوصا شیعیان و بالاخص کادرهای مقاومت آن کشور را با این انقلاب آشنا و مرتبط نمود.

امام موسی صدر در 3 شهریور سال 1357 و در آخرین مرحله از سفر دوره ای خود به کشورهای عربی، بنا بر دعوت رسمی معمر قذافی وارد لیبی، و در روز 9 شهریور ربوده گردید. دستگاههای قضایی دولتهای لبنان و ایتالیا، و همچنین تحقیقات انجام شده از سوی واتیکان، ادعای رژیم لیبی مبنی بر خروج امام از آن کشور و ورود ایشان به رم را رسما تکذیب نمود. مجموعه اطلاعات آشکار و پنهانی که طی دو دهه پیش بدست آمدند، تماما دال بر آن هستند که امام موسی صدر هرگز خاک لیبی را ترک نگفته است.

در این میان قرائن متعددی حکایت از آن دارند که امام موسی صدر همچنان در قید حیات بوده و چون برخی دیگر از علمای اسلامی، شرایط زندان حبس ابد را می گذراند. آخرین خبری که در 13 اردیبهشت 1380 توسط سایت «جبهه نجات ملی لیبی» بر روی شبکه جهانی اینترنت منعکس گردید، مدعی آن است که امام موسی صدر در اواخر سال 1376 توسط برخی زندانیان زندان ابوسلیم شهر طرابلس مشاهده گردید، و اندکی پیش از ماه رمضان گذشته به مکانی دیگر انتقال یافته است. والله علی رجعه لقادر.

بیوگرافی دکتر محمد باقر قالیباف/شهر طرقبه
دکتر محمد باقر قالیباف زندگینامه خود را در وب سایت شخصی‌اش چنین آورده است:

"در سال 1340 در طرقبه به دنیا آمدم. روز اول شهریور. طرقبه شهر کوچکی است و ییلاق مشهد محسوب می‌شود. پول‌دار نبودیم. زندگی‌مان معمولی بود و چرخ آن بی هل‌دادن نمی‌چرخید. من بچه بودم. درآمدی نداشتم. اما هر وقت می‌توانستم کار کوچکی کنم و درآمد اندکی به دست بیاورم که کمک پدر و خانواده باشد این کار را می‌کردم.

    روابط ما در خانواده‌مان روابط گرمی بود. همدیگر را دوست داشتیم و دوست داریم. چیز عجیبی هم نیست. مردم ایران معمولا همین‌طوراند. پدرم محور خانواده است. انسجام و پیوستگی خانه با او بود. در کنار او محبت میان باقی اعضای خانواده معنا پیدا می‌کرد.

    شانزده ساله که بودم، سال 1356، اوج بی‌قراریم بود. پر از انرژی بودم. عجیب بود. کشور هم انگار تازه شانزده سالش شده باشد، همین حال را داشت. پر از انرژی شده بود و از وضع موجود ناراضی بود. آرمان‌های امام این امکان را فراهم می‌کرد.

    امام می‌خواست مردم اسلام را بشناسند و عمل کنند. می‌خواست مردم آقای خودشان و بنده‌ی خدا باشند. ما با امام نفس می‌کشیدیم و هر چه دستمان می‌رسید، هر چه که به انقلاب مربوط بود، می‌خواندیم. از یک سو تشنه‌ی خواندن و دانستن بودیم و از سوی دیگر، تشنه‌ی حرکت و عمل.

    کتاب می‌خواندیم، اعلامیه می‌خواندیم، پای سخن‌رانی و منبر می‌رفتیم؛ مسجد کرامت، امام حسن مجتبی و موسی‌الرضا. منبر شهید هاشمی نژاد، شهید کامیاب، شهید دیالمه،آیت‌الله خامنه‌ای، حاج آقا قادری و شیخ علی تهرانی شده بود پاتوق‌مان.

    همان‌قدر هم کار می‌کردیم و دنبال کار بودیم. دوست نداشتیم کنار بنشینیم و فقط حرف بزنیم. امروز دیگر همه‌ی این مجالس قابل تأیید نیستند اما آن روزها همه‌ی این‌ها مجلس مذهبی به حساب می‌آمدند. مثلاً پایگاه اصلی حجتیه هم مشهد بود. مردم وقتی فاصله‌شان با انقلاب روشن شد، ازشان جدا شدند.

    همان سال در اوج خفقان با چند تا از هم‌مدرسه‌ای‌هام انجمن اسلامی دانش‌آموزان را راه انداختیم. این انجمن هسته‌ی اولیه‌ی انجمن اسلامی دانش‌آموزان خراسان و بعد کشور شد. یادشان به خیر، فاضل‌الحسینی و جامی که آن روزها از فعالان بودند شهید شدند.

    انقلاب تازه پیروز شده بود، ضد انقلاب از چپ و راست و کمونیست و سلطنت‌طلب در مخالفت با انقلاب به یک نقطه‌ى توافق رسیده بودند؛ می‌خواستند مردم را از کارشان پشیمان کنند، شروع کرده بودند به ترور و خراب‌کاری.

    مثلا مى‌رفتند در همین خیابان امام رضاى مشهد در عطارى یک پیرمرد ساده‌ى شهرستانى نارنجک مى‌انداختند چون پسرش در سپاه بود. مردم هم همه شدند یک صدا. احساس وظیفه مى‌کردند که بروند اسلحه دست گرفتن را یاد بگیرند تا از خودشان وانقلاب و کسانشان دفاع کنند.

    اصلا کمیته‌ها و سپاه همین طور به وجود آمد. اسم سپاه را اگر دقت کنید نشان مى‌دهد در چه وضعى بوده است؛ سپاه پاسداران انقلاب اسلامى. یعنى انقلاب اسلامى نیاز داشته تا کسانى ازش پاسدارى کنند.

    حتى روزى در یک دیدار با امام - گمان کنم دیدار با روزنامه‌نگاران بود - پارچه‌اى نوشته بودند که «واى به روزى که قلم‌ها را زمین بگذاریم و مسلسل دست بگیریم.» که امام صحبتى کرد به این مضمون که خدا کند روزى مسلسل‌ها را هم زمین بگذاریم و آن‌ها هم که به ضرورت تفنگ دست گرفته‌اند قلم به دست بگیرند.

    محمود کاوه و ولى‌الله چراغ‌چى و برونسى این‌طورى شد که رفتند پاسدار شدند. همت معلم بود. اگر هم جنگ و ضدانقلاب، هستى انقلاب را به خطر نینداخته بودند همان درسش را مى‌داد. عشق تفنگ که نداشت.

    باکری هم شهردار بود. شهردار ارومیه. غلام‌حسین افشردى هم که بعدها شد حسن باقرى، خبرنگار بود. خبرنگار روزنامه‌ى جمهورى اسلامى. کسى که از بزرگ‌ترین طراحان جنگ در قرن بیستم محسوب مى‌شود.

    من هم هجده سالگیم در سال پنجاه و هشت بود. مى‌شد راحت بروم خدمت سربازیم را کنم و بروم دنبال درس و زندگیم یا در مغازه‌ى پدرم بایستم و یک لقمه نان حلال گیر بیاورم و بخورم.

    خواستم دینم را به انقلاب ادا کنم. رفتم جبهه. این سال‌ها گاهى کسانى طورى برخورد مى‌کنند که انگار بگویند «یا تو یک دیکتاتور نظامى هستى یا باید از دوره‌اى که نظامى بوده‌اى ابراز ندامت کنى.» نه. ندامتى در من نیست. خوش‌حالم که از کشورم و انقلاب مردمم دفاع کردم.

    خوش‌حالم که با دیوانه‌ى متجاوزى مثل صدام جنگیدم. خوش‌حالم که با شهدایى که اسم بردم نشستم و برخاستم. ایران که آمریکاى بعد از جنگ ویتنام نیست. ما که متجاوز نبوده‌ایم.

    ما مردمى هستیم سرافراز. مردمى که تنها در حد دفاع از خودمان و حتى کم‌تر از آن از سلاح و امکان نظامیمان استفاده کرده‌ایم. من هنوز هم به پاسداریم افتخار می‌کنم. سال شصت و یک من را کردند فرمان‌ده تیپ امام رضا و یک سال بعد فرمان‌ده لشکر پنج نصر خراسان.

    برادرم حسن هم غواص همان لشکر بود. من همان سال ازدواج هم کردم. بیست و دو سالم بود. آن‌ها که به من اعتماد کردند و وظیفه‌ى فرمان‌دهى را به گردن من گذاشتند چه شجاعتى داشتند و من که پذیرفتم هم چه شجاعتى داشتم و ببین که حالا بعضى از ما چه فراموش‌کار شده‌ایم که به مرد سى ساله و چهل ساله اعتماد نمى‌کنیم و کار نمى‌سپریم و مى‌گوییم هنوز جوان است.

    برادرم حسن در کربلای چهار شهید شد. جنگ چنین چیزى بود. ما در جنگ داغ دیدیم و رنج کشیدیم و بزرگ شدیم. اگر کسى خیال مى‌کند این که گفته‌اند جنگ برکت بود یعنى ایام به کام بود و همه چیز جفت و جور، در اشتباه است.

    ما در جنگ برادران تنی‌مان و برادران ایمانی‌مان را از دست دادیم. براى من از دست دادن حسن قالیباف شاید همان قدر سخت بود که از دست دادن ولی‌الله چراغ‌چی.

    ولی‌الله چراغ‌چی هم براى من مثل برادر بود. ولی به راهى پا گذاشته بود که همه مى‌دانستیم آخرش فراق این دنیا و سعادت آن دنیا است. او به کام خودش رسید و ما هم باید شکیبایى کنیم تا ببینیم خدا برای‌مان چه خواسته است.

    این را که در این هشت سال و بعد از این هشت سال کجا بودم و چه کردم نه مى‌توانم بگویم و نه مى‌توانم بگذرم. گفتنش به خودستایى‌هاى اغراق‌آمیز و سرگیجه‌آور شبیه است و نگفتنش از سویى شبیه گریز و ندامت از گذشته است و از سویى شبیه کفران نعمت. نعمت بودن در شرایطى و در کنار و زیر دست کسانى که این تجربه‌ها را میسر کردند و گذاشتند تا باقر قالیباف جوان بشود آدمى که الان هست.

    کوتاه مى‌گویم. بعد از جنگ هم باز مى‌توانستم بروم دنبال همان یک لقمه نان حلال بى‌دغدغه. اما نرفتم. هنوز غرب کشور کاملا امن نبود مدتی ماندم تا امنیت غرب کامل شود. نگذاشته بودیم ایران به چنگ مهاجم وحشى بیفتد اما در همین کش‌مکش او کم ویرانى پدید نیاورده بود.

    هر کس خرمشهر را پس از جنگ دیده باشد مى‌داند که از چه ویرانى‌اى صحبت مى‌کنم. باز هم ساختن وظیفه بود. در سال 1373 من را فرمان‌ده قرارگاه سازندگى خاتم‌الانبیا کردند.

    در این سمت در پروژه‌هایی شرکت داشتم. مثلا راه‌آهن مشهد سرخس، گازرسانی به پنج استان مرکزی و غربی، ساخت سازه‌های عظیم دریایی خلیج‌فارس و نیز سد بزرگ کرخه که یکی از افتخارات مهندسی کشور است.

    در همین سال‌ها برایم مسجل بود که بى‌دانستن و بى آموختن نمى‌شود کارها را درست انجام داد. دانشگاه هم دیگر یک وظیفه بود. کار مى‌کردم و درس مى‌خواندم. رفته بودمدانشگاه تهران و کارشناسى ارشد جغرافیاى سیاسى مى‌خواندم. مى‌شد بروم در یک دانشگاه نظامى درس بخوانم. اما ترجیح دادم بروم دانشگاه تهران.

    در سال 1376 مقام معظم رهبرى فرمان‌دهى نیروى هوایى سپاه را به عهده‌ام گذاشتند. بدون تخصص که نمی‌شود کاری را پذیرفت. پس از ماه‌ها کار فشرده به فرانسه رفتم و امتحان خلبانى ایرباس را دادم تا مطمئن شوم که این مدرک را هم با تلاش گرفته‌ام نه مثلا با اسم قالیباف یا فرمان‌ده نیرو. هنوز هم خلبان ایران ایر هستم و پرواز می‌کنم.

    در نیروى هوایى سپاه سعى کردم خدمت کنم. پیش از من کارهاى بسیارى کرده بودند و لازم بود کارهاى دیگرى هم در ادامه انجام شود. سعى کردم اتفاق‌هاى خوبى در نیرو رخ بدهد. در زمینه‌های ترابری هوایی به دست‌آوردهای خوبی رسیدیم.

    هم‌زمان در کنکور دکترى هم شرکت کردم و در دانشگاه تربیت مدرس پذیرفته شدم. عنوان تز دکتریم «بررسی سیر تکوین نهادهای محلی ایران در دوره‌ی معاصر» بود.

    در سال 1379، مقام معظم رهبرى فرمان‌دهى نیروى انتظامى را به عهده‌ام گذاشتند. نحوه‌ى حضورم در آن‌جا و نیز تغییراتى که در نیروى انتظامى در آن دوره ایجاد شد نیز نیاز به گفتن ندارد.

    مردم خود شاهد بوده‌اند و دیده‌اند. من هم وقتی می‌دیدم پلیس با مردم دوست شده و منزلتی پیدا کرده و مردم اسمم را گذاشته‌اند پلیس مهربان، خوش‌حال می‌شدم. راه‌اندازی پلیس 110 هم در این دوستی بی‌تأثیر نبود. حالا پلیس مجهز و منظم، شایسته‌ی اعتماد مردم بود.

    در سال 1380 در همان زمان فرمان‌دهى نیروى انتظامى از تز دکتریم دفاع کردم و دکتریم را گرفتم، بعد از آن کار تدریس در دانشگاه هم به کارهاى دیگرم اضافه شد. این هم غنیمت بزرگى بود. هم در فضاى آکادمیک حضور داشتم و هم با نسل جوان دانش‌جو مستقیم سر و کاری داشتم.

    سال 83 آقای خاتمی مرا نماینده‌ی خودش و رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز کرد. می‌شد مثل خیلی‌ها فقط هفته‌ای یک بار جلسه بروم و تمام. دلم نمی‌آمد ولی. دست به کار شدم. در فاصله‌ی اشتغالم در این سمت تا استعفا که زیاد طول نکشید، قاچاق سیگار را تقریبا از بین بردیم.

    دادگاه ویژه‌ی جرایم قاچاق کالا و ارز را راه‌اندازی کردیم. پرونده‌های مهمی را در این دادگاه بررسی کردیم؛ فرودگاه پیام، قاچاق خودرو. عاملان چند قاچاق بزرگ را هم که به جاهای مقتدری وابسته بودند کشاندیم به همین دادگاه.

    باید راه جدیدى براى بودن در خدمت مردم پیدا مى‌کردم. راستش همیشه معتقد بوده‌ام که مردم خدمت‌گذار تنبل و پرمدعا لازم ندارند و نمى‌خواهند. اگر بخواهى خدمت‌گذارشان باشى باید دائم در تلاش باشى و جایى را پیدا کنى که نوک حمله و محل نیاز است و توان بودن در آن‌جا را در خودت فراهم کنى.

    دیدم مردان بزرگ و خوبى در کارهاى نظامى و انتظامى هستند و دیگر نیازى به حضور من در این عرصه نیست. انتخابات ریاست جمهورى نیز نزدیک بود. رفتم و از کارهاى نظامى و انتظامى کناره گرفتم. مردم در نهایت خدمت‌گذار دیگرى را پذیرفتند و این براى من هم پیامى بود. گفتم که، باید دائم در تلاش باشى و جایى را پیدا کنى که نوک حمله و محل نیاز است و توان بودن در آن‌جا را در خودت فراهم کنى.

    فعلا در خدمت مردم شهر تهران - شهرداری تهران - هستم. اگر از من راضى باشند خدمت‌شان براى من افتخار است و اگر ناراضى باشند باز قالیباف است که باید برود و خودش را درست کند تا لایق خدمت به مردم باشد. مردمى که در طى ربع قرن گذشته بارها نشان داده‌اند که بهترین‌اند"

    وب‌سایت دکتر محمدباقر قالیباف

    بیوگرافی دونالد ترامپ

    دونالد ترامپ، پیش از ورود به عرصه رقابت های انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا، بیشتر به عنوان یک میلیاردر فعال در حوزه املاک و مستغلات و یک شخصیت تلویزیونی، شهره بود، کسی که ثروتش در سال‌های اخیر براساس برخی تخمین‌ها به حدود ۴٫۵ میلیارد دلار رسیده بود. با توجه به پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در اینجا نگاهی به زندگی و زمانه وی می‌اندازیم.

    سال‌های آغازین ترامپ

    دونالد جان ترامپ، فرزند چهارم از پنج فرزند «فردریک جونیور ترامپ» و «مری مک‌لئود» در ۱۴ ژوئن سال ۱۹۴۶ در محله کوئینز نیویورک متولد شد. وی از نظر مذهبی عضو فرقه پرسبیتری از مذهب پروتستان مسیحی است. خواهران و برداران وی فِرد جونیور، رابرت، ماریان و الیزابت نام داشتند.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    دونالد ترامپ (نفر اول از سمت چپ) در کنار تعدادی از اعضای خانواده‌اش

    پدرش (۱۹۰۵ تا ۱۹۰۹) یک بساز و بفروش بود که در زمینه ساخت و مدیریت آپارتمان‌های مناسب برای طبقات متوسط جامعه در محله‌های کوئینز، استیتن‌آیلند و بروکلین شهر نیویورک فعالیت می‌کرد. اما مادرش یک زن خانه‌دار بود و مراقبت از کودکان را برعهده داشت.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    دونالد ترامپ در کنار پدرش (فردریک)

    جالب است بدانیم که پدربزرگ ترامپ، (۱۸۶۹ تا ۱۹۱۸) با نام «فردریک ترامپ» اصالتی آلمانی داشت. وی سه فرزند به نام الیزابت، فرد (فردریک جونیور) و جان داشت. فردریکِ پدربزرگ، زمانی که مجرد بود و در آمریکا به سر می‌برد در زمینه هتل‌داری، رستوران‌داری و مدیریت تعدادی فاحشه‌خانه در مناطق شمال غربی آمریکا و غرب کانادا فعالیت می‌کرد. وی پس از چندی به آلمان بازگشت، در آنجا ازدواج کرد و مجددا به ایالات متحده برگشت.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    فردریک ترامپ (پدربزرگ ترامپ)؛ پیشه اولیه وی قبل از ازدواج، هتل‌داری و مدیریت فاحشه‌خانه بود

    اکثر زندگی‌نامه‌های موجود از ترامپ، وی را در دوران نوجوانی، فردی پرانرژی و سرزنده توصیف کرده‌اند. وی دوران ابتدایی تحصیل خود را در مدرسه کِو فارست «Kew Forest» در ناحیه فارست «Forest» نیویورک گذراند. اما والدین ترامپ، او را در ۱۳ سالگی به آکادمی نظامی نیویورک «New York Military Academy» فرستادند، با این امید که نظم و ترتیب این مدرسه بتواند انرژی ترامپ را در مسیر درستی هدایت کند.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    عمارت ورودی آکادمی نظامی نیویورک

    گفته می‌شود که ترامپ طی سال‌های تحصیل در دبیرستان، تابستان‌ها برای شرکت پدرش و در محل کارگاه ساخت و ساز کار می‌کرده است.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    تصویر فارغ‌التحصیلی ترامپ از آکادمی نظامی نیویورک

    دونالد جوان که در سال ۱۹۶۴ دیپلم خود را گرفته بود، وارد دانشگاه فوردهام شد، اما پس از دو سال با تغییر دانشگاه محل تحصیل خود وارد دانشکده امور مالی وارتون در دانشگاه پنسیلوانیا شد و در سال ۱۹۶۸ در مقطع کارشناسی رشته اقتصاد دانش‌‌آموخته شد.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    ورودی دانشکده وارتونِ دانشگاه پنسیلوانیا

    منابع متعدد از پدر ترامپ تصویری اسطوره‌ای‌ ارائه کرده‌اند. در واقع ماجرا از این قرار است که گفته می‌شود فردریک ترامپ به شدت بر دونالد و تصمیم او برای ورود به عرصه املاک و ساخت و ساز تأثیر گذار بوده است.

    ترامپ پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، وارد کسب و کار خانوادگی می‌شود. در این دوران وی با متقاعد کردن پدرش برای گرفتن وام‌های جدید توانست بنیه مالی شرکت تحت مدیریت پدرش را تقویت کند. با این حال، رقابت‌ها در منطقه‌ای که این شرکت فعالیت می‌کرد بسیار زیاد و حاشیه سود اندک بود.

    در سال ۱۹۷۱، پس از گذشت دو سال دانش‌آموختگی از دانشگاه، مدیریت شرکت پدرش به نام «Elizabeth Trump & Son» را برعهده گرفته و نام آن را به «The Trump Organization» تغییر داد.

    در این سال اولی تراکنش مالی چند میلیون دلاری خود را با فروش دهکده سوئیفتون «Swifton» در نزدیکی شهر سین‌سیناتی در ایالت اوهایو انجام داد.

    ترامپ که تا سال ۱۹۷۱ در محله کوئینز زندگی و فعالیت می‌کرد، تصمیم گرفت که محل زندگی خود را به منطقه مرفه‌نشین منهتن منتقل کند. جایی که توانست با افراد بانفوذ آشنا شود و پیوندهای مهمی را با آن‌ها برقرار کند. در این دوران بود که با درک فرصت‌های اقتصادی موجود در این منطقه، در پروژه‌های بزرگ ساخت و ساز منهتن درگیر شد، پروژه‌هایی که فرصت کسب سودهای زیادی را برای او فراهم می‌کرد و با استفاده از طرح‌های معماری جذاب در پروژه‌های خود، باعث شناخته شدن خود در بین مردم شد.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    پروژه‌ها و دارایی‌های عمده ترامپ

    در سال ۱۹۷۴، ترامپ یکی از هتل‌های شرکت‌ پن سانترال «Penn Central» به نام کومودور «Commodore» را که غیرسودآور اما در محلی بسیار عالی و در نزدیکی ایستگاه بزرگ مرکزی شهر نیویورک واقع شده بود، خریداری کرد. یکسال بعد، وی قرارداد مشارکتی را با شرکت هتل‌های هیات «Hyatt» امضا کرد، شرکتی که در آن زمان فاقد یک هتل بزرگ در مرکز شهر نیویورک بود. سپس طی یک قرارداد پیچیده با مسئولان شهری که به معافیت ۴۰ ساله این هتل از پرداخت مالیات منتهی شد، عمارت هتل به طور کامل بازسازی شده و به نام گراند هیات «Grand Hyatt» نامگذاری شد. این هتل پس از بازسازی مشتریان زیادی را جذب کرد و به یک نمونه از موفقیت اقتصادی تبدیل شد و ترامپ را به یکی از مشهورترین افراد فعال در عرصه ساخت و ساز نیویورک تبدیل کرد.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    هتل گراند هیات نیویورک

    مدتی بعد، زمانی که شرکت راه‌آهن مرکزی پنسیلوانیا دچار ورشکستگی شد، ترامپ توانست اختیار فروش محوطه وسیع این شرکت در غرب منهتن را به دست آورد. در واقع پس از ورشکستی این شرکت، یک طرح پیشنهادی برای ساخت مجتمع‌های آپارتمانی در این محوطه به علت فضای نامناسب اقتصادی کنار گذاشته شد. در مقابل ترامپ طرح ساخت مرکز همایش‌ها و نمایشگاه شهر را در این زمین ارائه کرد، طرحی که مقامات شهری آن را پسندیده و در سال ۱۹۷۸ ساخت آن را تصویب کردند. در آن زمان ترامپ پیشنهاد داد که در مقابل پرداخت مبلغی، این مرکز همایش و نمایشگاه به نام خانواده‌اش نامگذاری شود، اما این پیشنهاد وی رد و این مرکز همایش و نمایشگاه نهایتا به نام سناتور جیکوب یاویتز (Jacob Javits) نامگذاری شد.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    مرکز همایش‌ها و نمایشگاهی جیکوب یاویتز نیویورک

    در سال ۱۹۷۹، ترامپ یک قطعه زمین را در خیابان پنجم نیویورک و در کنار فروشگاه Tiffany & Company اجاره کرد تا از آن برای ساخت یک مجتمع آپارتمانی به قیمت ۲۰۰ میلیون دلار استفاده کند. این مجمتع برجِ ترامپ «Trump Tower» نامگذاری و نهایتا در سال ۱۹۸۲ افتتاح شد. این ساختمان ۵۸ طبقه، دارای یک سالن ۶ طبقه است که آبشاری ۲۴ متری در آن جریان دارد. این عمارت لوکس باعث جذب فروشگاه‌های مشهور، همچنین هنرپیشگان و افراد معروف و محبوب شد و شهرت ترامپ را به سراسر کشور گستراند.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    برج ترامپِ نیویورک

    در سال ۱۹۸۰، در حالی که سه سال از قانونی‌شدن قماربازی در ایالت نیوجرسی گذشته بود، ترامپ توانست بخشی از املاک و مستغلات مستقر در شهر آتلانتیک (Atlantic City) را که به مراکز متعدد قمار و کازینوهایش مشهور است، خریداری کند. وی برادر جوان‌تر خود، رابرت را به مدیریت کسب و کارش در این شهر و خرید زمین، گرفتن امتیاز تأسیس قمارخانه و کسب مجوزهای مالی گماشت. در آن زمان شرکت هالیدی اینز «Holiday Inns Corporation» که شرکت مادر و بالادستی هتل-کازینوهای هاراه «Harrah» بود به ترامپ پیشنهاد قرارداد مشارکتی به مبلغ ۲۵۰ میلیون دلار را داد، در نتیجه این قرارداد مشارکت، در سال ۱۹۸۲، کازینوی «Harrah» در مجموعه «Trump Plaza» در شهر آتلانتیک افتتاح شد. در سال ۱۹۸۶، ترامپ نهایتا شرکت هالیدی اینز «Holiday Inns» را خریداری کرد و عنوان این مجموعه را «Trump Plaza Hotel and Casinos» تغییر داد.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    مجموعه هتل و کازینوی ترامپ پلازا در شهر آتلانتیک آمریکا

    در سال ۱۹۸۵، وی ملکی موسوم به مار-اَ-لاگو «Mar-a-Lago» را در ناحیه پالم بیچ «Palm Beach» فلوریدا خریداری کرد. این ملک میزبان باشگاه و کازینویی به همین نام است که یکی از لوکس‌ترین‌های انواع خود در جهان است. این ملک وسعتی بیش از ۱۰ هزار مترمربع دارد و دارای ۱۲۶ اتاق است. گفته می‌شود درآمد این باشگاه سالانه قریب به ۳۰ میلیون دلار است.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    مجموعه استراحتگاه و باشگاه مار-اَ-لاگو

    در سال ۱۹۸۵، ترامپ قطعه زمینی به وسعت ۷۶ جریب (حدود ۳۰ هکتار) را در سمت غربی منهتن به قیمت ۸۸ میلیون دلار خریداری کرد تا یک مجموعه‌ای به نام شهر تلویزیون «Television City» را در آنجا بسازد، مجموعه‌ای که شامل حدود ۱۰ آسمانخراش، یک فروشگاه بزرگ و یک پارک در حاشیه رودخانه بود. این مرکز قرار بود مرکزی برای تولیدات تلویزیونی و محل احداث بلند‌مرتبه‌ترین برج‌های جهانی باشد، اما مخالفت ساکنان منطقه اطراف و فرایند طولانی تأیید طرح توسط مقامات شهر به لغو آن منجر شد.

    ترامپ در همین سال، پس از اینکه مجموعه هتل‌های هیلتون «Hilton» در کسب مجوز تأسیس قمارخانه ناکام ماند، هتل کازینوی هیلتون «Hilton Hotels» را در شهر آتلانتیک به قیمت ۳۲۰ میلیون دلار خریداری کرد و آن را ترامپ کاستل «Trump’s Castle» نامگذاری کرد. ترامپ البته این هتل را در سال ۲۰۱۱ به فروش رساند.

    مدتی بعد وی توانست بزرگترین هتل -کازینوی جهان را به نام تاج محل، زمانی که در حال ساخت بود خریداری کند و با تغییر عنوانش به ترامپ تاج‌محل «Trump Taj Mahal» آن را در سال ۱۹۹۰ افتتاح کند.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    کازینو و تفرجگاه «ترامپ تاج محل» در شهر آتلانتیک آمریکا

    ترامپ برای توسعه فعالیت‌های اقتصادی خود، در سال ۱۹۸۸ یک پروژه آپارتمانی را در منطقه وِست پالم‌بیچ «West Palm Beach» در ایالت فلوریدا ساخت.

    در همین سال نیز، ترامپ هتل پلازای «Plaza Hotel» نیویورک را به قیمت ۴۰۷ میلیون دلار خریداری کرد و حدود ۵۰ میلیون دلار را برای نوسازی آن، طبق نظر و هدایت همسرش ایوانا خرج کرد.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    هتل پلازای نیویورک

    در سال ۱۹۸۹،‌ وی شرکت خطوط هوایی «Eastern Airl Lines Shuttle» را به قیمت ۳۶۵ میلیون دلار خریداری کرد و آن را «Trump Shuttle» نامگذاری کرد، هرچند در سال ۱۹۹۲ به فعالیت آن خاتمه داد.

    در ژانویه سال ۱۹۹۰ نیز در شهر لس‌‌آنجلس از طرح خود برای ساخت یک پروژه یک میلیارد دلاری تجاری – مسکونی که شامل یک عمارت ۱۲۵ طبقه بود رونمایی کرد.

    طی این سال‌ها، ترامپ یک عمارت آپارتمانی را به همراه هتل «Barbizon-Plaza» خریداری کرد و قصد داشت که یک برج مسکونی عظیم را به جای این دو احداث کند. اما مستأجرین این عمارت آپارتمانی با بهره‌گیری از برنامه مصوب شهر در زمینه کنترل و ثبات اجاره‌نشینی، علیه طرح ترامپ مبارزه کرده و پیروز شدند. پس از این ماجرا، ترامپ به نوسازی هتل «Barbizon» اکتفا کرد و نام آن را به ترامپ پارک «Trump Parc» تغییر داد.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    عمارت ترامپ پارک مشرف به پارک مرکزی نیویورک

    سال ۱۹۹۰ بازار املاک و مستغلات آمریکا افتی شدید را تجربه کرد، و در پی آن ارزش دارایی‌ها و درآمد ترامپ به شدت کاهش یافت. طی این ماجرا، ثروت ترامپ از حدود ۱٫۷ میلیارد دلار به ۵۰۰ میلیون دلار کاهش یافت و ترامپ برای سرپا ماندن شرکتش و جلوگیری از ورشکستگی آن وام‌های کلانی گرفت. در این بازه زمانی، ترامپ به نمادی از سقوط بخش تجاری، اقتصادی و اجتماعی که در دهه ۱۹۸۰ شدیدا رشد داشته است،‌ تبدیل شد. با این حال ترامپ توانست بار دیگر خود را بازیابد و کسری ۹۰۰ میلیون دلاری خود را جبران کند، به گونه‌ای که ثروت او در سال ۱۹۹۷ به ۲ میلیارد دلار رسید، هرچند برخی منابع مستقل همچنان این رقم را اغراق‌آمیز توصیف کرده و ثروت واقعی وی را در این سال چیزی حدود ۵۰۰ میلیون دلار اعلام کرده‌اند.

    ترامپ در سال ۱۹۹۶ توانست شرکت موسوم به «سازمان دوشیزه جهان» (Miss Universe Organization) را تصاحب کند. شرکتی که برگزار کننده مسابقات سالانه دوشیزه جهان (Miss Universe)، دوشیزه ایالات متحده آمریکا (Miss USA) و دوشیزه نوجوان ایالات متحده (Miss Teen USA) است. با این حال، ترامپ سال گذشته پس از اظهارنظرهایش در ضدیت با مکزیکی‌تبارها، مسلمانان و دیگر اقلیت‌ها و در پی آن قطع همکاری شبکه ان.بی.سی. با این برنامه، تمامی سهام خود در این شرکت را به فروش رساند.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trumpترامپ در حال گرفتن عکس یادگاری با اِرین برادی، برنده مسابقه دوشیزه ایالات متحده آمریکا در سال ۲۰۱۳

    در سال ۱۹۹۷، ترامپ پس از اینکه از عهده بدهی‌های خود برآمد توانست عمارتی را که به بعدها به نام خود او تحت عنوان عمارتِ ترامپ «Trump Building» شهره شد، خریداری کند، ساختمانی که به ساختمان شماره ۴۰ وال‌استریت «۴۰Wall Street» هم مشهور است.

    در سال ۲۰۰۰، دادگاه استیناف ایالتی نیویورک حکمی را صادر کرد که براساس آن، ترامپ حق تکمیل عمارتی به ارتفاع ۸۰ متر را در سمت شرقی شهر نیویورک دارد. با اینکه مجموعه‌ای از نهادهای مدنی علیه این تصمیم اعتراض کردند، اما با ناکامی‌شان، ترامپ توانست ساخت و ساز این عمارت را ادامه داده و تکمیل کند.

    وی در سال ۲۰۰۱، عمارت ۷۲ طبقه برج جهانی ترامپ «Trump World Tower» را درست مقابل مقر سازمان ملل تکمیل کرد.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    برج جهانی ترامپ در نیویورک

    در سال ۲۰۰۲ نیز توانست هتل دل‌مونیکو «Delmonico Hotel» را در خیابان پارک «Park Avenue» خریداری کند.

    ترامپ در همین سال با مشارکت برخی سرمایه‌گذاران ساخت پروژه عظیم ۶۰۰ میلیون دلاری «Tramp Grande Ocean Resort and Residence» را در منطقه میامی بیچ «Miami beach» فلوریدا آغاز کرد.

    وی همچنین یک برند تحت عنوان ترامپ «Trump» را ثبت کرد و طیف متنوعی از محصولات و خدمات همچون Trump Financial، Trump Sales and Leasing، traump Entrepreneur initiative، Trump Reataurants، Go Trump، Donald J. Trump signature collection و مواردی دیگر را ایجاد کرد.

    در سال ۲۰۰۶، ترامپ ملکی به نام «مِنای» را در منطقه بالمادی، در ناحیه آبردین شایر اسکاتلند خریداری کرد با این هدف که بهترین زمین گلف جهان را در آنجا ایجاد کند. ترامپ هم‌اکنون در مجموع ۱۷ زمین گلف را در نواحی مختلف آمریکا (لس‌آنجلس، نیویورک، نیوجرسی، واشنگتن، فلوریدا) و جهان از جمله در اسکاتلند، ایرلند و دوبی در مالکیت خود دارد.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    باشگاه و زمین گلف ترامپ در پالم بیچ فلوریدا

    از آخرین دارایی‌ها و املاکی که ترامپ به مالکیت خود درآورده است می‌توان به «Trump National Doral Miami» و عمارت قدیمی پست واشنگتن اشاره کرد که به یک هتل بسیار لوکس تغییر کاربری داده شده است.

    فعالیت در دنیای رسانه

    مهمترین فعالیت رسانه‌ای دونالد ترامپ به همکاری وی با شبکه ان.بی.سی بر می‌گردد. در سال ۲۰۰۴، پای ترامپ به تلویزیون کشیده شد و در مجموعه برنامه‌های واقع‌نمای (Reality Series) شبکه ان.بی.سی. به نام کارآموز «The Apprentice» ایفای نقش کرد. مجموعه‌ای که توانست موفقیت زیادی را کسب کند و نهایتا برنامه‌های مشابه دیگری از دل آن بیرون آمد، مشهورترین آن‌ها «The Celebrity Apprentice» بود که شخصیت‌های مشهور به صورت دائم در آن حضور می‌یافتند.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    ترامپ در یکی از برنامه‌های «The Celebrity Apprentice» شبکه ان.بی.سی

    همسران و فرزندان ترامپ

    در سال ۱۹۹۷،‌ ترامپ با ایوانا ماری زلنیچکوا «Ivana Marie Zelníčková» که اصالتا اهل چکسلواکی بود ازدواج کرد، ایوانا در آن زمان یک مدل بود و پیشتر عضو ذخیره تیم اسکی چکسلواکی در المپیک سال ۱۹۶۸ بود. ترامپ پس از ازدواج، ایوانا را معاون مدیر و مسئول طراحی و معماری در شرکت خود کرد، جایگاهی که با استفاده از آن نقش مهمی را در بازسازی هتل کومودور و تبدیل آن به هتل گراند هیات ایفا کرد. ترامپ از وی سه فرزند شامل یک دختر و دو پسر به نام‌های دونالد جونیور «Donald Junior»، ایوانکا «Ivanka» و اریک «Eric» دارد. ازدواج وی با ایوانا در سال ۱۹۹۱ به پایان رسید و این دو از هم طلاق گرفتند.

    همسر دونالد ترامپ فرزندان دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا ثروت دونالد ترامپ بیوگرافی ملانیا ترامپ بیوگرافی دونالد ترامپ برج ترامپ ایوانکا دختر ترامپ ایوانا ترامپ Donald Trump

    ایوانا ماری زلنیچکوا، همسر اول ترامپ

    ترامپ دو سال (۱۹۹۳) بعد با یک بازیگر تازه‌کار به نام مارلا ماپلس «Marla Maples» ازدواج کرد. این در حالی که بود که پیش از ازدواج، این دو یک فرزند مشترک به نام تیفانی «Tiffany» داشتند. با این حال، ترامپ در سال ۱۹۹۷ طی یک فرآیند پر سر و صدا از مارلا جدا شد، طلاقی که پس از دو سال (۱۹۹۹) نهایی شد. طی این طلاق توافق شد که مبلغ ۲ میلیون دلار به مارلا پرداخت شود.

    مارلا ماپلس، همسر دوم ترامپ

    ترامپ در سال ۲۰۰۵ برای بار سوم ازدواج کرد. این بار همسر جدیدش یک مدل و طراح جواهرات اسلونیایی‌تبار به نام ملانیا ناوس «Melania Knauss» بود که از وی یک پسر به نام بارون ویلیام «Barron William» دارد که در سال ۲۰۰۶ متولد شد. این اولین فرزند ملانیا و پنجمین فرزند ترامپ بود.

    ترامپ و همسر سوم و کنونی‌اش ملانیا ناوس

    ترامپ، همچنین صاحب ۷ نوه است. پنج نوه از دونالد جونیور و دو فرزند از ایوانکا.

    دونالدِ پسر، ۳۷ ساله و یکی از سه معاون پدر است. وی ۱۲ ساله بود که والدینش از هم طلاق گرفتند. او علاقه خاصی به مادربزرگ مادری خود به نام میلوس «Milos» داشته و در دوران کودکی، تابستان‌ها به خانه مادربزرگش در حومه پراگ می‌رفت و چندین هفته را در آنجا به سر می‌کرد. وی همانند پدرش فارغ‌التحصیل دانشکده امور مالی وارتون در دانشگاه پنسیلوانیا است و مدرکی دانشگاهی در رشته امور مالی و املاک را از این دانشگاه کسب کرده است. تفریح مورد علاقه وی شکار گوزن با استفاده از تیر و کمان است. وی در سال ۲۰۰۱ پس از فارغ‌التحصیلی به کار در شرکت پدرش پرداخت. او همانند پدرش همسری را برگزید که پیشتر مدل بوده است، دونالد جوان،‌ همسرش را در یک نمایش فشن و مدل ملاقات کرد و پس از کمی کش و قوس، با خرید یک حلقه ۱۰۰ هزار دلاری از وی خواستگاری کرد. وانسا ترامپ «Vanessa Trump» و دونالد جوان، پنج فرزند دارند.

    دونالد جونیور، فرزند بزرگ ترامپ به همراه همسرش وانسا و دخترش

    ایوانکا، ۳۳ ساله،‌دختر بزرگ ترامپ نیز مانند پدر و برادرش دانش‌آموخته دانشکده وارتونِ دانشگاه پنسیلوانیا است. وی در سن ۱۷ سالگی برای مدتی به عنوان یک مدل نیز فعالیت داشته است تا جایی که مجله ووگ «Vogue» به وی پیشنهاد همکاری داد، هرچند وی این درخواست را نپذیرفت. ایونکا هم یکی از سه معاونان پدرش است و تخصص وی «جوش دادن» معامله‌ها و طراحی پروژه‌های جدید است. وی با جارد کوشنر «Jared Kushner» که فرزند یک میلیارد یهودی است ازدواج کرده است. اما از آنجا که خانواده جارد یهودی بوده‌اند، ایوانکا هم یهودی شده است و طبق آداب و رسوم آن‌ها عمل می‌کند.

    ایوانکا، دختر بزرگ ترامپ، زمانی که ۱۷ ساله بود و به عنوان یک مدل فعالیت می‌کرد

    اریک ۳۱ ساله، فرزند سوم دونالد ترامپ، بیش از بقیه برادران و خواهرانش از دنیای رسانه دوری می‌گزیند. وی یک بار گفته بود که برادر بزرگش مربی و خواهرش ایوانکا مادر دوم او بوده است. وی برخلاف برادر و خواهر بزرگش از دانشگاه جورج‌تاون فارغ‌التحصیل شده است و هم‌اکنون یکی از سه معاون پدرش است، و به طور خاص امور ساخت و ساز را زیر نظر دارد. وی در سال ۲۰۱۲ با لارا یوناسکا «Lara Yunaska» که از دوستان زمان نوجوانی‌اش بود ازدواج کرده است.

    اریک، فرزند سوم ترامپ و همسرش لارا

    تیفانی ۲۱ ساله، برخلاف دو برادر و خواهر بزرگترش نزد پدر بزرگ نشده است. مارلا، همسر دوم ترامپ پس از جدایی، تیفانی را نزد خود نگه داشته و به گفته‌اش مانند یک «تک والد» او را بزرگ کرده است. با این حال از ثروت پدر چندان دور نبوده و در یکی از گرانقیمت‌ترین مدارس ناحیه لس‌آنجلس تحصیل کرده است. وی هم‌اکنون در دانشگاه پنسیلوانیا درس می‌خواند و امیدوار است در عرصه مدل، فشن و یا موسیقی مشغول به کار شود. گزارش شده است که ایوانکا، خواهر بزرگترش، یکبار به او کمک کرده است تا بتواند وارد یک دوره کارآموزی در مجموعه ووگ «Vogue» شود.

    تیفانی ترامپ، زمانی که چندسالی کوچکتر بود

    بارون ویلیامز ۹ ساله، آخرین فرزند ترامپ از آخرین همسرش ملانیا است. وی در پنت‌هاوس پدرش در برج ترامپ، یک طبقه کامل را در اختیار دارد. مادرش ملانیا یکبار گفته بود که هر شب از مرطوب‌کننده خاویار (که قیمتی بین ۵۰ تا ۱۵۰ دلار دارد) برای محافظت از پوست بارون ویلیام استفاده می‌کند. گفته شده است که بارون در چهار سالگی، مراسم جشن تولد خود را با حضور تمامی همکلاسی‌های کودکستان خود در موزه هوافضا و دریایی منهتن جشن گرفته است.

    ترامپ در کنار کوچکترین فرزندش، بارون ویلیام

    کتاب‌ها

    ترامپ تاکنون بالغ بر ۱۸ کتاب را نوشته است، اما مهمترین و مشهورترین این کتاب‌ها عبارتند از: «ترامپ: هنر معامله»، «ترامپ: باقی‌ماندن در اوج»، «ترامپ: هنر بازگشت»، «آمریکایی که لیاقت آن را داریم».

    مشهورترین کتاب ترامپ «ترامپ: هنر معامله»

    ورود به عرصه سیاست

    ترامپ در ۷ اکتبر سال ۱۹۹۹ از تشکیل کمیته‌ای مشورتی برای کمک به وی برای تصمیم‌گیری در خصوص نامزدی به نمایندگی از حزب اصلاحات آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۰۰ آمریکا، خبر داد، اما بعدها و به علت مشکلات موجود در این حزب، از تصمیم خود منصرف شد.

    در انتخابات سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۸ شایعاتی از قصد وی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به نمایندگی از حزب جمهوری‌خواه این کشور منتشر شد.

    در میانه سال ۲۰۰۶ وی به فکر رقابت برای کسب منصب فرمانداری ایالت نیویورک به نمایندگی از حزب جمهوری‌خواه آمریکا افتاد.

    در سال ۲۰۱۲، ترامپ بار دیگر به نقش‌آفرینی در دنیای سیاست علاقه‌مند شد و به صورت علنی اعلام کرد که در حال ارزیابی شرایط برای نامزدی در رقابت‌های ریاست جمهوری آمریکا است. با این حال، همراهی و ارتباط وی با جنبش «Birther» که اعضای آن سرسختانه معتقد بودند که اوباما در ایالات متحده به دنیا نیامده است، برای ترامپ گران تمام شد و اعتبار سیاسی وی را خدشه‌دار کرد. هرچند ترامپ همچنان از منتقدان مشهور باراک اوباما باقی ماند.

    تنها سه سال پس از آن و در تاریخ ۱۶ ژوئن ۲۰۱۵ بود که وی به طور رسمی از قصد خود برای نامزدی حزب جمهوری‌خواه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا سخن گفت و کارزار تبلیغاتی‌اش را آغاز کرد. وی در یکی از سخنرانی خود جمله‌ای را به زبان آورد که نشان دهنده جاه‌طلبی‌هایش بود، اینکه «من رئیس جمهور بزرگترین کارهایی خواهم بود که تا کنون خداوند خلق کرده است».

    دونالد و همسرش در مجمع ملی جمهوری‌خواه

    منبع : تسنیم

    بیوگرافی شهید محمد علی رجایی

    mohammadali rajaee 2 زندگینامه شهید محمدعلی رجایی
     

    نام: محمدعلی رجایی

    تولد: 25 خرداد 1312

    محل تولد: قزوین, ایران

    زمان مرگ: 8 شهریور 1360

    احزاب سیاسی: نهضت آزادی ایران،موتلفه اسلامی،حزب جمهوری اسلامی

    همسر:عاتقه صدیقی (1958–1981)

    محمد علی رجایی در سال 1312 در قزوین به دنیا آمد. پدرش پیشه ور بود و در بازار قزوین به کسب خرازی اشتغال داشت. پدرش را در 4 سالگی از دست داد و برادرش که 10 سال بزرگتر از او بود بیرون از خانه کار می کرد. مادرش نیز از صبح تا شب پنبه پاک می کرد و فندق و گردو و بادام می شکست به طوری که بیش تر اوقات دست هایش به خاطر فشار زیاد ترک بر می داشت.در 13 سالگی کلاس ششم ابدایی را تمام کرد و به خاطر اینکه قزوین از لحاظ اقتصادی وضعیت خوبی نداشت راهی تهران شد. برادرش از مدتی پیش به تهران آمده بود. ابتدا در بازار آهن فروشان مشغول به کار شد و به علت سنگینی کار چندی بعد به دستفروشی روی آورد. محمد علی بعد از دستفروشی دوباره به بازار تهران برگشت و در چند حجره به شاگردی پرداخت. در جاهایی که به باورها و اعتقادش اهانت می شد کار نمی کرد.

    در سال 1330 نیروی هوایی جوانانی را که مدرک ششم ابتدایی داشتند با درجه ی گروهبانی استخدام می کرد. رجایی داوطلب خدمت در این نیرو شد. سه ماه از دوره ی آموزشی گروهبانی را گذرانده بود که گروه فدائیان اسلام را شناخت و در جلسات این گروه شرکت کرد و همکاریش با اعضای این گروه مبارز آغاز شد. شعار فدائیان اسلام این بود که «همه کار و همه چیز برای خدا» و «اسلام برتر از همه چیز است و هیچ برتر از اسلام نیست». رجایی به فدائیان اسلام پیوست. در کلاس های شبانه ای که وابسته به «مرکز تعلیمات جامعه ی اسلامی» بود نیز شرکت می کرد.

    رجایی پس از طی دوره ی آموزشی و دریافت درجه ی گروهبانی در کنار کار به تحصیل ادامه داد و در سال 1332 دیپلم گرفت. رجایی چون در شهریور ماه دیپلم گرفته بود و نمی توانست در آزمون ورودی دانشگاه شرکت کند، راهی بیجار شد و در دبیرستانی مشغول تدریس زبان انگلیسی شد. با تمام شدن سال تحصیلی، به تهران بازگشت و در دانشسرای عالی تربیت بدنی معلم به تحصیل پرداخت. بعد به دانشسرای عالی رفت. پس از 2 سال لیسانس ریاضی گرفت و به استخدام آموزش و پرورش درآمد. ابتدا به ملایر رفت اما با رئیس آموزش و پرورش اختلاف پیدا کرد و بعد به خوانسار رفت و مشغول تدریس شد و یک سال را با موفقیت گذراند. سال تحصیلی به پایان رسید و رجایی به تهران برگشت و در دوره ی فوق لیسانس در رشته ی آمار مشغول به تحصیل شد و اوقات بیکاری در مدرسه ی کمال تدریس می کرد.


    در سال 1341 با دختر یکی از بستگانش ازدواج کرد

    او در کنار تحصیل و تدریس، فعالیتهای سیاسی خود را نیز با شرکت در جلسات تفسیر قرآن و سخنرانیهای آیت الله طالقانی در مسجد هدایت، همکاری با اعضای نهضت آزادی ایران، روحانیون مبارز، بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران و بقایای هیئتهای مؤتلفه اسلامی دنبال می کرد.

    در سال 1341 با دختر یکی از بستگانش ازدواج کرد و تنها هفت ماه بعد از ازدواج در اردیبهشت 1342 به دلیل عضویت در نهضت آزادی دستگیر شد و به زندان افتاد که پس از خروج از عضویت در نهضت آزادی از زندان آزاد گردید. 
    در جو اختناق و خفقان بین سالهای 1342 تا 1346 که فعالیتهای سیاسی رو به رکود نهاده یا زیرزمینی شدند، فعالیتهای رجائی نیز به طور چشمگیری کاهش یافت و فقط به جلسات ماهانه دبیران و شرکت در بعضی جلسات مذهبی و سخنرانی محدود گردید. از سال 1346 تا آذر 1353 که مجدداً دستگیر و تا آستانه انقلاب اسلامی زندانی گردید، فعالیتهای سیاسی خود را وسعت روزافزونی بخشید و علیرغم شکنجه و بازجوییهای طاقت فرسا ذره ای تردید و تزلزل به دل راه نداد و در زندان به پیاده کردن مشی و ایده خود مشغول شد و پس از تغییر مواضع ایدئولوژیک، برای همیشه از بخشی از اعضای سازمان مجاهدین خلق که مارکسیست شدند جدا شد و ضمن پرهیز از گرایش و تمایل به جریان مارکسیست، سعی در جلوگیری از انحراف و استحاله مجاهدین با بهره گیری از آموزه های مکتب اسلام و مباحث فلسفی اسلامی داشت.
    mohammadali rajaee زندگینامه شهید محمدعلی رجایی

    رجایی در زندان به تبیین مفاهیم والایی چون صبر، دعا، تقوا و توبه در قرآن می پرداخت و آ نها را در اختیار دیگران قرار می داد. سرانجام در آبان 1357 از زندان آزاد شد. 
    رجایی بلافاصله پس از آزادی با تأسیس انجمن اسلامی معلمان مبارز، به مبارزه علیه رژیم پرداخت. با فرار شاه از ایران، به عضویت «کمیته استقبال» درآمد و در کنار دیگر مبارزان مهیای ورود امام شد. پس از گذشت چند ماهی از پیروزی انقلاب، رجایی ابتدا به کفالت وزارت و سپس به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب شد.

    در فروردین ماه 1359 با یک میلیون و دویست و نه هزار و دوازده رأی به عنوان نماینده مردم تهران به مجلس شورای اسلامی راه یافت.

    با انتخاب بنی صدر به عنوان رییس جمهور و با اصرار برخی از سران انقلاب رجایی در مرداد 1359 از طرف بنی صدر به عنوان نخست وزیر به مجلس معرفی شد و با 153 رأی موافق، 24 رأی مخالف و 19 رأی ممتنع به نخست وزیری رسید. 
    پس از عزل بنی صدر، عضو شورای ریاست جمهوری شد تا مقدمات انتخابات فراهم شود. در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری از میان هفت نامزد اولیه چهار نفر مورد گزینش اولیه قرار گرفتند و رجایی با حمایت جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی با کسب اکثریت آراء به عنوان دومین رییس جمهور جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد.


    در 11/5/1360 حضرت امام حکم ریاست جمهوری وی را تنفیذ نمود. در تاریخ 11/5/1360 در مجلس مراسم تحلیف را بجا آورد و دکتر محمد جواد باهنر را به سمت نخست وزیر منصوب و به مجلس شورای اسلامی معرفی کرد. پس از اخذ رأی اعتماد مجلس شورای اسلامی به کابینه دکتر باهنر، دولت جدید کار خود را آغاز کرد.
    کمتر از یک ماه از شروع کار دولت جدید، در هشتم شهریور ماه 1360، با انفجاری که توسط سازمان مجاهدین خلق در اتاق جلسات ساختمان نخست وزیری تدارک دیده شده بود، محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر و عده ای از همراهان به شهادت رسیدند. 
    مردم گرایی، تزکیه نفس در اخلاص عمل ، صرفه جویی، ساده زیستی، نظم و انضباط و قانون گرایی از ویژگیهای شاخص اخلاقی وی بود.

    سال شمار زندگی

    1312 تولد در قزوین

    1319 ورود به دبستان

    1327 اخذ مدرک ششم ابتدایی، کار در بازار قزوین

    1328 عزیمت به تهران، شاگردی در بازار، دستفروشی در سبزه میدان

    1330 استخدام در نیروی هوایی

    1334 اخذ مدرک دیپلم، استعفا از نیروی هوایی، تدریس در شهرستان بیجار

    1335 ورود به دانشسرای عالی تربیت معلم

    1338 اخذ لیسانس ریاضی از دانشسرای عالی، تدریس در شهرستان خوانسار

    1339 بازگشت به تهران، تدریس در مدرسه ی کمال

    1341 ازدواج با خانم عاتقه صدیقی (رجایی)

    1342 دستگیری توسط ساواک، آزادی پس از 50 روز، تدریس در مدارس مختلف تهران

    1346 همکاری با جمعیت هیئت های مؤتلفه

    1350 مسافرت به فرانسه، ترکیه و سوریه

    1353 دستگیری توسط ساواک

    1357 آزادی از زندان پس از چهار سال اسارت، پیوستن به صفوف مبارزان

    1358 تصدی کفالت آموزش و پرورش و سپس وزارت آموزش و پرورش

    1359 انتخاب به عنوان نماینده مجلس شورای اسلامی از سوی مردم تهران

    1360 انتخاب شدن از سوی مردم ایران به عنوان ریاست جمهوری اسلامی ایران

    8/6/1360 شهادت بر اثر انفجار بمبی که توسط منافقین در ساختمان نخست وزیری کارگذاشته شده بود (به همراه حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد باهنر، نخست وزیر)

    mohammadali rajaee 4 زندگینامه شهید محمدعلی رجایی

    خودنوشت زندگی

    من محمد علی رجایی در سال 1312 در قزوین در خانواده ای مذهبی متولد شدم. پدرم شخصی پیشه ور بود و در بازار مغازه خرازی داشت. در چهار سالگی او را از دست دادم و مسئولیت اداره زندگی ما به عهده مادر و برادرم افتاد، برادرم در آن موقع 13 سال داشت. من، طبق معمول به دبستان می رفتم؛ درسم را ادامه داده تا موفق به اخذ مدرک ششم ابتدایی شدم. بعد از آن به کار در بازار پرداختم و شاگردی را از مغازه دائی ام که خرازی بود، شروع کردم. حدود 14 سال داشتم که قزوین را به قصد تهران ترک گفتم، در تهران، ابتدا در بازار آهن فروشان به شاگردی مشغول شدم و مدتی را هم به دستفروشی گذراندم. بعد از مدتی دستفروشی، رفتم به تیمچه “حاجب الدوله” چند جایی شاگردی کردم و مجددا به دستفروشی پرداختم که مصادف شد با دوران حکومت رزم آرا. روزی رزم آرا تصمیم گرفت که دستفروشهای سبزه میدان را جمع کند و این باعث شد که بساط کاسبی ما را هم جمع کردند. همان موقع نیروی هوایی با مدرک ابتدایی برای گروهبانی استخدام می کرد و من هم با مدرک ششم ابتدایی، برای گروهبانی، وارد نیروی هوایی شدم. 
    بعد از مدتی با فدائیان اسلام همکاری می کردم و در جلسات آنان شرکت داشتم. مصدق هم فعالیتش در همان موقع در اوج بود و ما جذب این شعار فدائیان اسلام شدیم که می گفتند:”همه کار و همه چیز تنها برای خدا” و “اسلام برتر از همه چیز است و هیچ چیز برتر از اسلام نیست” و بلاخره اینکه “احکام اسلام باید مو به مو اجرا شود.”

    بعد از 4سال اول نیروی هوایی که 28 مرداد اتفاق افتاد و من به همراه عده زیادی از افراد نیروی هوایی تصفیه شدیم و رفتیم به نیروی زمینی، در آن یک سال مبارزه، بچه هایی با ما تبعید شده بودند. برای این که برگردیم به نیروی هوایی، ارتش هم بعد از مدتی ناچار شد بگوید اگر نمی خواهید، استعفا بدهید و ما هم بهترین فرصت را دیدیم و استعفا کردیم. مساله ای که باید عرض کنم، این که به موازات این حرکت، از همان سالی که به نیروی هوایی آمدم، با آقای طالقانی آشنا شدم و تقریبا هرشب جمعه را در مسجد هدایت بودیم و هر روز جمعه ایشان یک جلسه داشتند در خانی آباد، منزل یک نانوایی بود و ما هم در خدمتشان بودیم و می توانم بگویم حدود 27 سال از نظر مسائل مذهبی و طرز تفکر و غیره، تحت تعلیم مرحوم طالقانی بودم و فکر می کنم از هر کسی به ایشان نزدیک تر بودم.

    مهندس بازرگان درماه رمضان ما را دعوت کرد به افطار و نهضت آزادی ایران اعلام کرد که ما جزء نفرات اولی بودیم که در نهضت ثبت نام کردیم.

    سپس کم کم به عنوان عضو نهضت آزادی در دبیرستان کمال مشغول تدریس بودم. در 11 اردیبهشت سال 1342 شناسایی شدم و به وسیله ساواک در قزوین دستگیر شدم و بعد از دستگیری منتقلم کردند به زندان و 15 خرداد 1342 را من در زندان قزوین بودم که عده ای هم با من در آنجا زندانی شدند در رابطه با15 خرداد؛ از جمله برادران, امانی بود. پنجاه روز آنجا زندان بودم تا اینکه به قید کفیل از زندان آزاد و بعد از محاکمه تبرئه شدم.

    در سال 1346 با دوستانی که در زندان بودیم. من و آقای فارسی و آقای باهنر، سه نفری یک تیم شدیم و بقایای هیات موتلفه را اداره می کردیم. بسیاری از این برادران که ستاد نماز جمعه را تشکیل می دهند آن موقع جزء سرشاخه های هیات موتلفه بودند که بنده هم به نام مستعار امیدوار در آن جلسات شرکت داشتم. جلساتی داشتیم تا اینکه کم کم برادران از زندان بیرون آمدند. کم کم یک سازمان جدید به وجود آمد، برای این که یک پوشش اجتماعی داشته باشد و کار سیاسی هم بکند به نام بنیاد رفاه و تعاون اسلامی نامیده شد. 
    آقای فارسی رفت خارج؛ سریک سال، قرار شد که من بروم کارهای آقای فارسی را ارزیابی کنم و اطلاعاتی بدهم و بگیرم و برگردم، پس مردادماه 1350 رفتم به خارج, اول پاریس بعد ترکیه, بعد سوریه؛ و آقای فارسی هم آمد سوریه و ماه همدیگر را آنجا دیدیم. 
    با اکثر بنیانگذاران سازمان مجاهدین از دوره دانشگاه و بعدها هم در جلسات مسجد هدایت که پای تفسیر آقای طالقانی بودیم. آشنا شده بودم.در سال 47 یکبار سعید محسن برای عضوگیری به من مراجعه کرد, ولی به علت اختلافاتی که در برداشتمان نسبت به مبارزه داشتیم، من موافقت نکردم به عضویت این سازمان درآیم، منتهی شرعا تعهد کرده بودم که تماس را به هیچ کس نگویم . شهید رجایی چون رابطه ای نزدیک با مبارزات اسلامی روحانیت داشت و به خصوص در جلسات شهید بهشتی شرکت می کرد و در رابطه با سازمان مجاهدین هم بود، در آذرماه 1353 دستگیر شد و زیر شکنجه قرار گرفت.

    mohammadali rajaee 3 زندگینامه شهید محمدعلی رجایی
    ساواک خیلی انتظار داشت که از من اطلاعات زیادی به دست بیاورد. آن سال که من کمیته را می گذراندم، واقعا جهنمی بود که بیست روز تمام مرا می زدند و هیچ مساله ای را هم عنوان نمی کردند و فقط اظهار می کردند که “حرف بزن” یا اینکه روزها چندین ساعت سرم را به پنجه هایم به حالت رکوع می بستند و اظهار می کردند که درجا بزنم و اینکه صلیب می کشیدند و می بستند و آویزان می کردند تا اینکه صحبت کنم. ما هم روزها و شبها کتک می خوردیم و 14 ماه این مسئله طول کشید. 
    یکی از روزهای ماه رمضان، درست نیمه ماه رمضان بود، تولد امام حسن (ع) من را یک روز ساعت 8 بردند تاساعت یک بعدازظهر که هنگام برگرداندن حالم طوری بود که مرا کشان،کشان به سلولم آوردند. آن روز یکی از روزهای خیلی خوب زندگی من بود و خیلی خوشحال بودم که روزه هستم و شکنجه می شوم.یادم هست که در اتاق شکنجه و یا در سلولم بیشتر اوقات آیه “یا منزل السکینه فی قلوب المومنین” را تکرار می کردم. وقتی شکنجه می شدم, مجبورم می کردند که برروی پاهای تاول زده بدوم. آنجا قسمتهایی از دعا را که قوعلی خدمتک جوارحی …. این قسمت های دعا را تکرار می کردم.


    اردیبهشت و خرداد 57 را به صورت تبعیدی در زندان عادی به سر می بردم ( به جرم اقامه نماز جماعت) و آنجا هم برای ما یک کلاس بود و تجربیاتی هم در آنجا اندوختیم. در آبان 1357 روز عید غدیر در سایه مبارزات مردم مسلمان از زندان آزاد شدیم و به این ترتیب دوران بازداشتم را گذراندم.

    بعد از آنکه از زندان بیرون آمدم، در تشکیلات انجمن اسلامی معلمان وارد شدم؛ با این تشکیلات کار می کردم تا پیروزی انقلاب. انقلاب که پیروز شد، من هم از همان ابتدا نزدیک به مرکز مبارزه، یعنی مدرسه رفاه و کمیته استقبال امام که در آنجا حضور داشتم و کم و بیش عهده دار مسئولیت هایی بودم و به عنوان یک خدمتگذار کوچک، حرکت کردم تا انقلاب پیروز شد و در آموزش و پرورش به عنوان مشاور وزیر آموزش و پرورش شروع به فعالیت کردم.وزیر آموزش و پرورش که استعفا کرد، ابتدا به عنوان کفیل و بعد به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شدم. مدت تقریبا یکسالی وزیر آموزش و پرورش بودم که نسبتا دوره خوبی بود و خوشحال و راضی بودم. نزدیکی های انتخابات بود که یک شب برادرمان هاشمی تلفن کرد و از من خواست که برای نمایندگی مجلس کاندیدا شوم. ولی من اظهار تمایل کردم که وزارت آموزش و پرورش را حفظ کنم. ایشان پیشنهاد کردندکه “به مجلس بیایید و اگر امکان وزیر شدن نبود، لااقل بتوانید به عنوان نماینده خدمت کنید.” حرف ایشان را پسندیدم و کاندیدای نمایندگی شدم و برای نمایندگی مجلس انتخاب شدم.

    بعد از یکسری گفتگوهایی که اکثر هم میهنان عزیزم مطلع هستند، من به نخست وزیری رسیدم، نخست وزیری را به عنوان یک تکلیف شرعی انقلابی پذیرفتم و از صمیم قلب می گفتم که دارای یک کابینه 36 میلیونی هستم. انتخاب به ریاست جمهوری را با آرا 13 میلیونی امت حزب الله و شهید داده، ادای تکلیف الهی و رسیدن به فوز عظیم در راه اسلام و خدمت به جمهوری اسلامی می دانستم.

    منبع:آسمونی


    زندگینامه: سید‌ حسن نصرالله (۱۹۶۰-)

           

     

    سید حسن نصرالله در سال ۱۹۶۰ در شهرک البازوریه واقع در ۱۰ کیلومتری شرق بیروت به دنیا آمد

    او به دلیل فشار‌های اقتصادی جنوب لبنان به همراه خانواده به بیروت مهاجرت کرد و در حاشیه پایتخت در محله کرنتینا سکنی گزید.

    خودش می‌گوید در کودکی شال مشکی و بلند مادر بزرگش را دور سر می‌پیچانده و به حاضران می‌گفته من روحانی هستم، پشت سرم نماز بخوانید. شخصیت نصرالله در محله کرنتینا شکل گرفت.

    وی در نوجوانی در نزد پدرش در مغازه میوه‌فروشی کار می‌کرده. سید برخلاف دوستانش که همیشه راهی زمین‌های فوتبال و سواحل توریستی بیروت بودند، به مناطق مجاور کرنتینا همانند، ‌النبعه، سن الفیل و برج حمود می‌رفت تا از فضای معنوی مساجد آنها استفاده کند.

    سیدحسن از کودکی علاقه فراوانی به مطالعه داشت و در زمینه دین مطالعات زیادی انجام داده است. او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه‌های کوی النجاح و سن الفیل پشت‌سر گذاشت و ‌همزمان با جنگ‌های داخلی لبنان به اتفاق خانواده به بازوریه زادگاه خود بازگشت و در شهر صور دوران دبیرستان را تمام کرد.

     

    جنبش‌های چپ مارکسیستی و کمونیستی در آن دوران در البازوریه بسیار فعال بودند اما وی به جنبش اسلامی امل که امام موسی‌صدر آن را در لبنان پایه‌ریزی کرده بود، پیوست. دیری نگذشت که سیدحسن به عنوان نماینده امل در البازوریه فعالیت سیاسی‌اش را گسترش داد.

    او در مسجد صدر شهر صور با یک روحانی مدرس علوم دینی به نام سیدمحمد الغروی آشنا شد و با کمک او برای ادامه تحصیلات حوزوی به نجف رفت. در آنجا نصرالله سراغ آیت‌الله سیدمحمد باقر صدر را گرفت اما او را به شخصی به نام سیدعباس موسوی معرفی کردند و در اولین دیدارش با موسوی در ابتدای گفت‌وگو سعی کرد از لهجه لبنانی دوری کند و با عربی فصیح صحبتش را آغاز کرد.

    نصرالله تحصیلاتش را در نجف نزد موسوی و آیت‌الله صدر ادامه داد و در سال 1978 مقدمات را به پایان رساند. در این دوران در کشور عراق تحولات سیاسی و امنیتی فراگیر شده‌بود. در این تحولات طلاب علوم دینی حوزه نجف همواره تحت تعقیب بودند. طلبه‌های لبنانی نیز در این دوران با اتهامات مختلفی از جمله همکاری با حزب الدعوه عراق، همکاری با جنبش امل در لبنان و یا ارتباط با حزب بعث حاکم بر سوریه مواجه بودند.

    نصرالله به دلیل فشارهای موجود در عراق به لبنان برگشت و در حوزه علمیه بعلبک مشغول به تحصیل و تدریس شد. در کنار تحصیلات حوزوی، سید از آموزش‌های نظامی غافل نماند و دوره‌های مختلف چریکی را پشت‌سر گذاشت. سیدحسن به دلیل توانایی‌ در مدیریت و فرماندهی، به عنوان نماینده جنبش امل در دره بقاع منصوب شد.

    در سال 1982 با آغاز اشغال لبنان، جنبش امل به 2 جریان تقسیم شد،‌ جریان اول به رهبری نبیه بری، خواهان قرار‌گرفتن نیروهای جنبش در کنار جبهه نجات ملی بود و جریان دوم که سیدعباس موسوی و سیدحسن نصرالله آن را رهبری می‌کردند، خواستار حفظ نیروهای اصولگرای شیعی و سازماندهی آنها برای رویارویی با اشغالگران اسرائیلی بود.

    مهمترین دلیل نیروهای اصولگرای شیعی در ملحق نشدن به نیروهای جبهه نجات ملی وجود شخصیتی چون بشیر جمیل بود. چرا که بشیر جمیل در کنار روابطش با اسرائیل به دنبال ریاست جمهوری لبنان بود. از اینجا بود که هسته‌های اولیه حزب‌الله شکل‌گرفت و با ملحق شدن نیروهای اصولگرا به تشکیلات جدید،‌ این سازمان در ساختار سیاسی - نظامی لبنان عرض اندام کرد.

    در ابتدای تشکیل حزب‌الله، سیدحسن 22 ساله بود و به عنوان یک نیروی تبلیغاتی برای جذب جوانان شیعی برای پیوستن به حزب کار می کرد. پس از مدتی وی به سمت معاون دفتر حزب در بیروت در کنار ابراهیم امین السید ایفای مسئولیت کرد تا اینکه معاونت اجرایی حزب که به منظور تنفیذ مصوبات شورای مرکزی حزب الله ایجاد شده بود، تأسیس شد.

    نصرالله در این زمان به سمت معاون اجرایی حزب مشغول به کار شد. پس از آن برای ادامه تحصیلات حوزوی راهی قم شد و پس از مدتی به دلیل اختلافات تنش‌زای جنبش امل و حزب‌الله دوباره به لبنان برگشت.

    در سال 1992 سیدعباس موسوی دبیرکل حزب الله و استاد سیدحسن به دست صهیونیست‌ها ترور شد. با آمدن نصرالله به صدر حزب، تشکیلات شیعه لبنان از جرگه دفاعی و نظامی امنیتی فراتر رفت و حوزه جدیدی برای حضور حزب الله در ساختار سیاسی لبنان تعریف کرد. به گونه‌ای که در انتخابات پارلمانی لبنان در سال‌های 1996،‌ 2000 و 2005 همواره بر حضور نمایندگان جنبش حزب‌الله در پارلمان افزوده شده است.

    پیروزی چشمگیر حزب‌الله به رهبری سید‌حسن و اخراج نیروهای اسرائیلی از جنوب لبنان در سال2000 هیچ وقت از خاطره‌ها فراموش نخواهد شد.

    سید حسن نصر الله پس از صبحی الطفیلی و سیدعباس موسوی، سومین دبیرکل حزب‌الله لبنان است و همواره یکی از اهداف اصلی سرویس‌های جاسوسی و تروریستی رژیم صهیونیستی به حساب می‌آید. وی در سال 1997 سیدهادی پسر ارشدش را در رویارویی با نیروهای اسرائیلی در جنوب لبنان از دست داد.


    زندگینامه: قاسم سلیمانی (۱۳۳۵-)

    دفاع > سپاه و بسیج - همشهری آنلاین:
    قاسم سلیمانی در سال ۱۳۳۵ در روستای کوهستانی و دورافتاده قنات ملک در استان کرمان به دنیا آمد.

    sardar solaymani
    وی در 12 سالگی، پس از پایان تحصیـلات دوره ابتدایی، زادگاه خود را ترک کرد و مشغول به کار بنایی در کرمان شد.

    چندی بعد به عنوان پیمانکار در سازمان آب مشغول به کار شد و در همان سال‌ها نیز فعالیت‌های انقلابی خود را آغاز کرد.

    • شهید احمد سلیمانی

    وی پس از پیروزی انقلاب، به عضویت مجموعه «سپاه افتخاری» که به وسیله پدر شهید قاضی تاسیس شده بود، درآمد.

    با شروع جنگ تحمیلی، وی راهی جبهه شد و کمی بعد، فرمانده بسیجی‌های هم‌ولایتی‌اش شد و سپس لشکری از همین بسیجی‌ها تشکیل داد و به لشکر ۴۱ ثارالله شهرت یافت.

    وی در طول دوران دفاع مقدس، با لشکر تحت‌ امر خود در عملیات‌های زیادی از جمله، والفجر 8، کربلای 4، کربلای 5 و تک شلمچه حضور موثر داشت.

    با پایان جنگ، لشکر 41 ثارالله به فرماندهی سردار سلیمانی به کرمان بازگشت و درگیر جنگ با اشراری شد که از مرزهای شرقی کشور هدایت می‌شدند.

    وی در سال ۱۳۷6، از سوی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، فرماندهی کل قوا، به تهران فراخوانده و مسوولیت سپاه قدس به او سپرده شد.

    قاسم سلیمانی پس از دوران دفاع مقدس تا زمانی که به سمت فرماندهی سپاه قدس منصوب شد، با باندهای قاچاق مواد مخدر در نزدیکی مرزهای ایران و افغانستان جنگید.

    بیوگرافی حسن روحانی/منبع http://rouhani.ir

    بیوگرافی :

    حسن روحانی رئیس جمهوری ایران، متولد ٢١ آبان ١٣٢٧ در شهر سرخه (سمنان)، دارای دکترای حقوق و سابقه تحصیل در حوزه علمیه قم در حد اجتهاد است. وی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و نماینده مردم استان تهران در مجلس خبرگان رهبری نیز می‌باشد.

    تحصیلات دانشگاهی و مدارج علمی :

    دکتری (Ph.D) حقوق اساسی از دانشگاه کلدونیان گلاسکو
    (عنوان پایان‌نامه: The Flexibility of Shariah; Islamic Law)

    فوق لیسانس (M.Phil) حقوق عمومی از
    دانشگاه کلدونیان گلاسکو
    (عنوان پایان‌نامه: The Islamic Legislative Power)

    لیسانس حقوق قضائی از
    دانشگاه تهران

    وکیل پایه یک دادگستری (کانون وکلای دادگستری مرکز)

    استاد پژوهشی مرکز تحقیقات استراتژیک

    تحصیلات حوزوی :

    خارج فقه و اصول: با اساتیدی چون آیات عظام سید محمد محقق داماد (ره)، شیخ مرتضی حائری (ره) و سید محمدرضا گلپایگانی (ره) سطح عالی: با اساتیدی چون آیات عظام سلطانی (ره)، فاضل لنکرانی (ره) و شیخ محمد شاه‌آبادی (ره)

    زندگی نامه آیت الله خامنه ای

     

    یک نفر را مثل آقاى خامنه ‏اى پیدا بکنید که متعهد به اسلام باشد و خدمتگذار، و بناى قلبى ‏اش بر این باشد که به این ملت خدمت کند، پیدا نمى ‏کنید، ایشان را من سال هاى طولانى مى‏شناسم. ( امام خمینى «قدس سره»)


    از میلاد تا مدرسه

    رهبر عالی قدر حضرت آیت الله سید على خامنه‏اى فرزند مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج سید جواد حسینى خامنه‏اى، در روز 24 تیرماه 1318 برابر با 28 صفر 1358 قمرى در مشهد مقدس چشم به دنیا گشود. ایشان دومین پسر خانواده هستند. زندگى سید جواد خامنه‏اى مانند بیشتر روحانیون و مدرسّان علوم دینى، بسیار ساده بود. همسر و فرزندانش نیز معناى عمیق قناعت و ساده زیستى را از او یاد گرفته بودند و با آن خو داشتند.

    رهبر بزرگوار در ضمن بیان نخستین خاطره‏هاى زندگى خود از وضع و حال زندگى خانواده‏شان چنین مى گویند: «پدرم روحانى معروفى بود، امّا خیلى پارسا و گوشه گیر... زندگى ما به سختى مى‏گذشت. من یادم هست شب‏هایى اتفاق مى‏افتاد که در منزل ما شام نبود! مادرم با زحمت براى ما شام تهیّه مى‏کرد و... آن شام هم نان و کشمش بود.»

    امّا خانه‏اى را که خانواده سیّد جواد در آن زندگى مى کردند، رهبر انقلاب چنین توصیف مى کنند: «منزل پدرى من که در آن متولد شده‏ام، تا چهارـ پنج سالگى من، یک خانه 60 ـ 70 مترى در محّله فقیر نشین مشهد بود که فقط یک اتاق داشت و یک زیر زمین تاریک و خفه‏اى! هنگامى که براى پدرم میهمان مى آمد (و معمولاً پدر بنا بر این که روحانى و محل مراجعه مردم بود، میهمان داشت) همه ما باید به زیر زمین مى‏رفتیم تا مهمان برود. بعد عدّه اى که به پدر ارادتى داشتند، زمین کوچکى را کنار این منزل خریده به آن اضافه کردند و ما داراى سه اتاق شدیم.»

    رهبرانقلاب از دوران کودکى در خانواده اى فقیر امّا روحانى و روحانى پرور و پاک و صمیمی، این گونه پرورش یافت و از چهار سالگى به همراه برادر بزرگش سید محمد به مکتب سپرده شد تا الفبا و قرآن را یاد بگیرند. سپس، دو برادر را در مدرسه تازه تأسیس اسلامى «دارالتعّلیم دیانتى» ثبت نام کردند و این دو دوران تحصیل ابتدایى را در آن مدرسه گذراندند.


    در حوزه علمیه

    ایشان از دوره دبیرستان، خواندن «جامع المقدمات» و صرف و نحو را آغاز کرده بود. سپس از مدرسه جدید وارد حوزه علمیه شد و نزد پدر و دیگر اساتید وقت ادبیات و مقدمات را خواند.

    درباره انگیزه ورود به حوزه علمیه و انتخاب راه روحانیت مى گویند:

    «عامل و موجب اصلى در انتخاب این راه نورانى روحانیت پدرم بودند و مادرم نیز علاقه مند و مشوّق بودند».

    ایشان کتب ادبى از قبیل «جامع المقدمات»، «سیوطى»، «مغنى» را نزد مدرّسان مدرسه «سلیمان خان» و «نوّاب» خواند و پدرش نیز بر درس فرزندانش نظارت مى کرد. کتاب «معالم» را نیز در همان دوره خواند. سپس «شرایع الاسلام» و «شرح لمعه» را در محضر پدرش و مقدارى را نزد مرحوم «آقا میرزا مدرس یزدى» و رسائل و مکاسب را در حضور مرحوم حاج شیخ هاشم قزوینى و بقیه دروس سطح فقه و اصول را نزد پدرش خواند و دوره مقدمات و سطح را به طور کم سابقه و شگفت انگیزى در پنچ سال و نیم به اتمام رساند. پدرش مرحوم سید جواد در تمام این مراحل نقش مهّمى در پیشرفت این فرزند برومند داشت. رهبر بزرگوار انقلاب، در زمینه منطق و فلسفه، کتاب منظومه سبزوار را ابتدا از «مرحوم آیت الله میرزا جواد آقا تهرانى» و بعدها نزد مرحوم «شیخ رضا ایسى» خواندند.


    در حوزه علمیه نجف اشرف

    آیت الله خامنه اى که از هیجده سالگى در مشهد درس خارج فقه و اصول را نزد مرجع بزرگ مرحوم آیت الله العظمى میلانى شروع کرده بودند.

    در سال 1336 به قصد زیارت عتبات عالیات، عازم نجف اشرف شدند و با مشاهده و شرکت در درس هاى خارج مجتهدان بزرگ حوزه نجف از جمله مرحوم سید محسن حکیم، سید محمود شاهرودى، میرزا باقر زنجانى، سید یحیى یزدى، و میرزا حسن بجنوردى، اوضاع درس و تدریس و تحقیق آن حوزه علمیه را پسندیدند و ایشان را از قصد خود آگاه ساختند. ولى پدر موافقت نکرد. پس از مدّ تى ایشان به مشهد باز گشتند.


    در حوزه علمیه قم

    آیت الله خامنه اى از سال 1337 تا 1343 در حوزه علمیه قم به تحصیلات عالى در فقه و اصول و فلسفه، مشغول شدند و از محضر بزرگانی چون مرحوم آیت الله العظمى بروجردى، امام خمینى، شیخ مرتضى حائرى یزدى وعلـّامه طباطبائى استفاده کردند. در سال 1343، از مکاتباتى که رهبر انقلاب با پدرشان داشتند، متوجّه شدند که یک چشم پدر به علت «آب مروارید» نابینا شده است، بسیار غمگین شدند و بین ماندن در قم و ادامه تحصیل در حوزه عظیم آن و رفتن به مشهد و مواظبت از پدر در تردید ماندند. آیت الله خامنه اى به این نتیجـه رسیدند که به خاطر خدا از قــم به مشهد هجرت کنند واز پدرشان مواظبت نمایند. ایشان در این مـورد مى گویند:

    «به مشهد رفتم و خداى متعال توفیقات زیادى به ما داد. به هر حال به دنبال کار و وظیفه خود رفتم. اگر بنده در زندگى توفیقى داشتم، اعتقادم این است که ناشى از همان برّى «نیکى» است که به پدر، بلکه به پدر و مادر انجام داده ام». آیت الله خامنه اى بر سر این دو راهى، راه درست را انتخاب کردند. بعضى از اساتید و آشنایان افسوس مى خوردند که چرا ایشان به این زودى حوزه علمیه قم را ترک کردند، اگر مى ماندند در آینده چنین و چنان مى شدند!... امّا آینده نشان داد که انتخاب ایشان درست بوده و دست تقدیر الهى براى ایشان سر نوشتى دیگر و بهتر و والاتر از محاسبات آنان، رقم زده بود. آیا کسى تصّور مى کرد که در آن روز جوان عالم پراستعداد 25 ساله، که براى رضاى خداوند و خدمت به پدر و مادرش از قم به مشهد مى رفت، 25 سال بعد، به مقام والاى ولایت امر مسلمین خواهد رسید؟! ایشان در مشهد از ادامه درس دست برنداشتند و جز ایام تعطیل یا مبازره و زندان و مسافرت، به طور رسمى تحصیلات فقهى و اصول خود را تا سال 1347 در محضر اساتید بزرگ حوزه مشهد بویژه آیت الله میلانى ادامه دادند. همچنین ازسال 1343 که در مشهد ماندگار شدند در کنار تحصیل و مراقبت از پدر پیر و بیمار، به تدریس کتب فقه و اصول و معارف دینى به طلـّاب جوان و دانشجویان نیز مى پرداختند.


    مبارزات سیاسى

    آیت الله خامنه اى به گفته خویش «از شاگردان فقهى، اصولى، سیاسى و انقلابى امام خمینى (ره) هستند» امـّا نخستین جرقـّه هاى سیاسى و مبارزاتى و دشمنى با طاغوت را مجاهد بزرگ و شهید راه اسلام شهید «سید مجتبى نوّاب صفوى» در ذهن ایشان زده است، هنگامی که نوّاب صفوى با عدّه اى از فدائیان اسلام در سال 31 به مشهد رفته در مدرسه سلیمان خان، سخنرانى پر هیجان و بیدار کننده اى در موضوع احیاى اسلام و حاکمیت احکام الهى، و فریب و نیرنگ شاه و انگلیسى و دروغگویى آنان به ملـّت ایران، ایراد کردند. آیت الله خامنه‏اى آن روز از طـّلاب جوان مدرسه سلیمان خان بودند، به شدّت تحت تأثیر سخنان آتشین نوّاب واقع شدند. ایشان مى گویند: «همان وقت جرقه‏هاى انگیزش انقلاب اسلامى به وسیله نوّاب صفوى در من به وجود آمده و هیچ شکى ندارم که اولین آتش را مرحوم نوّاب در دل ما روشن کرد».


    همراه با نهضت امام خمینى (قدس سره)

    آیت الله خامنه‏اى از سال 1341 که در قم حضورداشتند و حرکت انقلابى واعتراض آمیز امام خمینى علیه سیاست هاى ضد اسلامى و امریکا پسند محمدرضا شاه پهلوى، آغاز شد، وارد میدان مبارزات سیاسى شدند و شانزده سال تمام با وجود فراز و نشیب هاى فراوان و شکنجه‏ها و تعبیدها و زندان ها مبارزه کردند و در این مسیر ازهیچ خطرى نترسیدند. نخستین بار در محرّم سال 1383 از سوى امام خمینى (قدس سره) مأموریت یافتند که پیام ایشان را به آیت الله میلانى و علماى خراسان در خصوص چگونگى برنامه هاى تبلیغاتى روحانیون در ماه محرّم و افشاگرى علیه سیاست هاى امریکایى شاه و اوضاع ایران و حوادث قم، برسانند. ایشان این مأموریت را انجام دادند و خود نیز براى تبلیغ، عازم شهر بیرجند شدند و در راستاى پیام امام خمینى، به تبلیغ و افشاگرى علیه رژیم پهلوى و امریکا پرداختند. بدین خاطر در 9 محرّم «12 خرداد 1342» دستگیر و یک شب بازداشت شدند و فرداى آن به شرط این که منبر نروند و تحت نظر باشند آزاد شدند. با پیش آمدن حادثه خونین 15خرداد، باز هم ایشان را از بیرجند به مشهد آورده، تحویل بازداشتگاه نظامى دادند و ده روز در آن جا با سخت ترین شرایط و شکنجه و آزارها زندانى شدند.


    دوّمین بازداشت

    در بهمن 1342 - رمضان 1383- آیت الله خامنه‏اى با عدّه اى از دوستانشان براساس برنامه حساب شده اى به مقصد کرمان حرکت کردند. پس از دو ـ سه روز توقف در کرمان و سخنرانى و منبر و دیدار با علما و طلـّاب آن شهر، عازم زاهدان شدند. سخنرانى ها و افشاگرى هاى پرشور ایشان به ویژه درایـّام ششم بهمن ـ سالگرد انتخابات و رفراندوم قلـّابى شاه ـ مورد استقبال مردم قرار گرفت. در روزپانزدهم رمضان که مصادف با میلاد امام حسن (ع) بود، صراحت و شجاعت و شور انقلابى ایشان در افشاگرى سیاست هاى شیطانى و امریکایى رژیم پهلوى، به اوج رسید و ساواک شبانه ایشان را دستگیر و با هواپیما روانه تهران کرد. رهبر بزرگوار، حدود دو ماه ـ به صورت انفرادى ـ در زندان قزل قلعه زندانى شدند و انواع اهانت ها و شکنجه ها را تحمّل کردند.


    سومین و چهارمین بازداشت

    کلاس هاى تفسیر و حدیث و اندیشه اسلامى ایشان در مشهد و تهران با استقبال کم نظیر جوانان پرشور و انقلابى مواجه شد. همین فعالیت ها سبب عصبانیت ساواک شد و ایشان را مورد تعقیب قرار دادند. بدین خاطر در سال 1345 در تهران مخفیانه زندگى مى کردند و یک سال بعد ـ 1346ـ دستگیر و محبوس شدند. همین فعالیّت هاى علمى و برگزارى جلسات و تدریس و روشنگرى عالمانه و مصلحانه بود که موجب شد آن بزرگوار بار دیگر توسط ساواک جهنّمى پهلوى در سال 1349 نیز دستگیر و زندانى گردند.


    پنجمین بازداشت

    حضرت آیت الله خامنه‏اى «مد ظله» درباره پنجمین بازداشت خویش توسط ساواک مى نویسد: «از سال 48 زمینه حرکت مسلحانه در ایران محسوس بود. حساسیّت و شدّت عمل دستگاه هاى جارى رژیم پیشین نیز نسبت به من، که به قرائن دریافته بودند چنین جریانى نمى تواند با افرادى از قبیل من در ارتباط نباشد، افزایش یافت. سال 50 مجدّداً و براى پنجمین بار به زندان افتادم. برخوردهاى خشونت آمیز ساواک در زندان آشکارا نشان مى داد که دستگاه از پیوستن جریان‏هاى مبارزه مسلـّحانه به کانون‏هاى تفـّکر اسلامى به شدّت بیمناک است و نمى تواند بپذیرد که فعالیّـت هاى فکرى و تبلیغاتى من در مشهد و تهران از آن جریان ها بیگانه و به کنار است. پس از آزادى، دایره درس هاى عمومى تفسیر و کلاس هاى مخفى ایدئولوژى و... گسترش بیشترى پیدا کرد».


    ششمین بازداشت

    در بین سال هاى 1350ـ1353 درس هاى تفسیر و ایدئولوژى آیت الله خامنه‏اى در سه مسجد «کرامت»، «امام حسن» و «میرزا جعفر» مشهد مقدس تشکیل مىشد و هزاران نفر ازمردم مشتاق به ویژه جوانان آگاه و روشنفکر و طلـّاب انقلابى و معتقد را به این سه مرکز مى کشاند و با تفکّرات اصیل اسلامى آشنا مى ساخت. درس نهج البلاغـه ایشان از شور و حال دیگـرى برخوردار بود و در جزوه هاى پلى کپى شده تحت عنوان: «پرتوى از نهج البلاغه» تکثیر و دست به دست مى گشت. طلـّاب جوان و انقلابى که درس حقیقت و مبارزه را از محضر ایشان مى‏آموختند، با عزیمت به شهرهاى دور و نزدیکِ ایران، افکار مردم را با آن حقایق نورانى آشنا و زمینه را براى انقلاب بزرگ اسلامى آماده مى‏ساختند. این فعالیـّت ها موجب شد که در دى ماه 1353 ساواک بى‏رحمانه به خانه آیت الله خامنه‏اى در مشهد هجوم برده، ایشان را دستگیر و بسیارى از یادداشت ها و نوشته هایشان را ضبط کنند. این ششمین و سخت ترین بازداشت ایشان بود و تا پاییز 1354 در زندان کمیته مشترک شهربانى زندان بودند. در این مدت در سلولى با سخت ترین شرایط نگه داشته شدند. سختى هایى که ایشان در این بازداشت تحمّل کردند، به تعبیر خودشان «فقط براى آنان که آن شرایط را دیده اند، قابل فهم است». پس از آزادى از زندان، به مشهد مقدس برگشتند و باز هم همان برنامه و تلاش هاى علمى و تحقیقى و انقلابى ادامه داشت. البته دیگر امکان تشکیل کلاس هاى سابق را به ایشان ندادند.


    در تبعید

    رژیم جنایتکار پهلوى در اواخر سال 1356، آیت الله خامنه‏اى را دستگیر و براى مدّت سه سال به ایرانشهر تبعید کرد. در اواسط سال 1357 با اوجگیرى مبارزات عموم مردم مسلمان و انقلابى ایران، ایشان از تبعیدگاه آزاد شده به مشهد مقدس بازگشتند و در صفوف مقدم مبارزات مردمى علیه رژیم سفـّاک پهلوى قرار گرفتند و پس از پانزده سال مبارزه مردانه و مجاهدت و مقاومت در راه خدا و تحمّل آن همه سختى و تلخى، ثمره شیرین قیام و مقاومت و مبارزه؛ یعنى پیروزى انقلاب کبیر اسلامى ایران و سقوط خفـّت‏بار حکومتِ سراسر ننگ و ظالمانه پهلوى، و برقرارى حاکمیت اسلام در این سرزمین را دیدند.


    در آستانه پیروزى

    درآستانه پیروزى انقلاب اسلامى، پیش از بازگشت امام خمینى از پاریس به تهران، «شوراى انقلاب اسلامى» با شرکت افراد و شخصیت‏هاى مبارزى همچون شهید مطهرى، شهید بهشتى، هاشمى رفسنجانى و... از سوى امام خمینى در ایران تشکیل گردید، آیت الله خامنه‏اى نیز به فرمان امام بزرگوار به عضویت این شورا درآمد. پیام امام توسط شهید مطهرى «ره» به ایشان ابلاغ گردید و با دریافت پیام رهبر کبیر انقلاب، از مشهد به تهران آمدند.


    پس از پیروزى

    آیت الله خامنه ‏اى پس از پیروزى انقلاب اسلامى نیز هم چنان پرشور و پرتلاش به فعالیّت هاى ارزشمند اسلامى و در جهت نزدیک تر شدن به اهداف انقلاب اسلامى پرداختند که همه در نوع خود و در زمان خود بى‏نظیر و بسیار مهّم بودند که در این مختصر فقط به ذکر رؤوس آنها مى پردازیم:

    - پایه گذارى «حزب جمهورى اسلامى» با همکارى و همفکرى علماى مبارز و هم رزم خود: شهید بهشتى، شهید باهنر، هاشمى رفسنجانى و... دراسفند 1357.
    - معاونت وزارت دفاع در سال 1358.
    - سرپرستى سپاه پاسداران انقلاب اسلامى، 1358.
    - امام جمعه تهران، 1358.
    - نماینده امام خمینی«قدّس سرّه» در شوراى عالى دفاع ، 1359.
    - نماینده مردم تهران در مجلس شوراى اسلامى، 1358.
    - حضور فعّال و مخلصانه در لباس رزم در جبهه هاى دفاع مقدس، در سال 1359 با شروع جنگ تحمیلى عراق علیه ایران و تجاوز ارتش متجاوز صّدام به مرزهاى ایران؛ با تجهیزات و تحریکات قدرت هاى شیطانى و بزرگ ازجمله امریکا و شوروى سابق.
    - ترور نافرجام ایشان توسط منافقین در ششم تیرماه 1360 در مسجد ابوذر تهران.
    - ریاست جمهورى؛ به دنبال شهادت محمد على رجایى دومّین رئیس جمهور ایران، آیت الله خامنه‏اى در مهر ماه 1360 با کسب بیش از شانزده میلیون رأى مردمى و حکم تنفیذ امام خمینى (قدس سره) به مقام ریاست جمهورى ایران اسلامى برگزیده شدند. هم چنین از سال 1364 تا 1368 براى دوّمین بار به این مقام و مسؤولیت انتخاب شدند.
    - ریاست شوراى انقلاب فرهنگ، 1360.
    - ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام، 1366.
    - ریاست شوراى بازنگرى قانون اساسى، 1368.
    - رهبرى و ولایت امّت، که از سال 1368، روز چهاردهم خرداد پس از رحلت رهبر کبیر انقلاب امام خمینى (قدس سره) توسط مجلس خبرگان رهبرى به این مقام والا و مسؤولیت عظیم انتخاب شدند، و چه انتخاب مبارک و درستى بود که پس از رحلت امام راحل، با شایستگى تمام توانستند امّت مسلمان ایران، بلکه مسلمانان جهان را رهبرى نمایند.

    (زندگی امام خمینی از ولادت تا رحلت)


    در روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین از توابع استان مرکزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها، روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاکدان طبیعت نهاد .
    او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود که نسل در نسل در کار هـدایـت مردم وکسب مـعارف الهى کـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه العظمـى میرزاى شیـرازى (رض)، پـس از آنکه سالیانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمیـن ملجاء مردم و هادى آنان در امـور دینـى بـود. در حـالیکه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه نمى گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حکومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را که در برابر زورگـوئیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمیـن به اراک وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حکـم الهى قصاص به .تهران (دار الحکـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
    بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان کـودکى با رنج یـتیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) که خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـکـرمه اش ( صاحبـه خانم ) که بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى کرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.

    هجرت به قـم، تحصیل دروس تکمیلى وتدریس علوم اسلامى

    اندکـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الکریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى، مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تکمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى کرد. که مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه مباحث کـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا میـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تکمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله سید محمد تقـى خـوانسارى، و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سیـد عـلى یثربى کاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله العظمى حاج شیخ عبدالکریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام برد .
    پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیچـه رسیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعیـم حـوزه عـلمیـه عازم قـــم گـردیـد. در این زمان، امام خمینـى به عـنـوان یـکـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى، و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال در مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود که بـراى نخـستیـن بار .مبانـى نظرى حکـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.

    امـام خمینـى در سنگـر مبـارزه و قیــام

    روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربیت و محیط خانـوادگى و شرایط سیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سیـر تکاملى آن به مـوازات تکـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یکـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشکـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش کنـد و بـدیـن تـرتیـب قیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمیـنى و اسلامـى بـودن انگیـزه ها، و شعارها و هدفهـاى قیام، سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران که بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خمیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالیکه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى کند : مـن هـر دو جـنـگ بیـن المللـى را یادم هست ... مـن کـوچـک بـودم لکـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مرکزى که ما داشـتیـم در خـمیـن، مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر که در پناه حکـومت مـرکـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مى پرداختند مى فـرماید : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم، مـورد هـجـوم رجـبعلیـهـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى که تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود، بـچـه بودم، دور ایـن سنگـرهایى که بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اینها مى خـواسـتند هجـوم کـنند و غـارت کـنند، آنجا مى رفـتیــم سنگرها را سرکشـى مى کردیـم کـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى که بنابر گـواهـى اسـناد و مدارک تاریخـى و غیر قابـل خـدشـه بـوسیله انگلیـسها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد کـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حکـومت مـلوک الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـارکنـده را محمـدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان دیکتاتـورى پدید آورد که در سایـه آن هـزار فامیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاکـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید .
    در چنینـى شرایطـى روحانیت ایران که پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یکـسو و دشمـنیهاى غرب باختگان روشنفـکر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تکاپـو افـتاد. آیه الـلـه العظمى حاج شیخ عـبدالـکریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراک به ایـن شهـر هجرت کرد واندکـى پـس از آن امـام خـمیـنى که با بـهـره گیرى از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ک با سـرعـت طى کرده بود به قـم هجرت کـرد و عملا در تـحکیـم موقعیت حـوزه نـو تاسیـس قـم مـشارکـتى فعال داشت.
    زمان چندانـى نگذشت که آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
    پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى کرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمیـه قـم را آیات عـظـام :
    سید محمد حجت، سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان، شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود کـه مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ کیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـه الـلـه حایرى و از جمله امام خـمیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش کرد.
    امام خمینـى که با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعیـت حـوزه ها را زیر نظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر کتب تاریخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درک محضر بزرگانى همچون آیـه الـلـه مـدرس تکـمیل مى کرد دریافـته بـود که تـنها نقـطـه امیـد بـه رهـایـى و نجات از شـرایط ذلت بارى که پـس از شکست مشروطیت و بخصـوص پـس از روى کار آوردن رضا خان پدید آمده است، بیدارى حوزه هاى عـلمیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانیت مـى بـاشـد.
    امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـکارى آیـه الـلـه مـرتضـى حایـرى تهیـه کرد و بـه آیـه الـلـه بـروجردى ( ره) پیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار گرفت .
    اما رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه کرده بـود. لایحه انجـمـنـهاى ایالتى و ولایتى کـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن، سوگـند به قرآن کریـم و مرد بـودن انـتخاب کـنـنـدگان و کاندیـداها تغییر مـى یافت در 16 مهـر 1341 ه - ش به تصـویب کـابیـنـه امیـر اسـد الـلـه علـم رسیـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدفـهاى دیگر بـود.
    حذف و تغییر دو شـرط نخـست دقیـقا بـه منظور قانـونـى کـردن حضـور عناصر بهایـى در مصـادر کـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانکه قـبـلا نیـز اشاره شد پـشتیـبـانى شـاه از رژیـم صهیـونیـستـى در تـوسعه مناسبات ایران و اسرائیل شرط حمایـتهاى آمـریـکـا از شـاه بـود. نـفـوذ پیـروان مـسـلک استعـمـارى بهـائیت در قـواى سه گانه ایران ایـن شرط را تحقق مـى بخشید. امام خمیـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند .
    نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شـاه و گوشـزد کـردن رسالت خطیر علما و حـوزه هاى علمیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر وکارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـا سرگـشـاده اعـتـراض آمیز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمایـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگیخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خمیـنـى به شاه و نخست وزیر تند و هشـدار دهنده بود. در یکـى از ایـن تلگرافها آمده بـود :
    اینجانب مجددا به شما نصیحت مى کنـم که بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهید واز عواقب وخیـمـه تخلف از قـرآن و احـکام علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساس بـترسید وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلکت را به خطـر نیـنـدازید و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد کـرد .
    بدیـن ترتیـب ماجراى انجـمنهاى ایـالـتى و ولایـتـى تجربـه اى پیروز و گرانقدر براى ملت ایران بـویژه از آنجهـت بـود کـه طى آن ویـژگیـهـاى شخصیتـى را شناخـتـنـد که از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شایسته بـود. باو جـود شکست شـاه در ماجـراى انجـمـنها، فـشـار آمریکـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت. شـاه در دیـماه 1341 هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امام خمینى بار دیگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جویى دوباره فراخواند .
    با پیشنهاد امام خمینى عیـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامیه حضـرت امام از انـقـلاب سـفیـد شاه بـه انقـلاب سیـاه تعـبیـر و هـمـسـویـى شـاه بـا اهـداف آمریکا و اسرائیل افـشا شده بود . از سـوى دیگـر، شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریکا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفیـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسیار گران مىآمد .
    امام خمیـنى در اجـتماع مردم، بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنایات و هـمـپیـمان بـا اسـرائیـل یاد مـى کـرد و مـردم را بـه قیام فرا مـى خـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـروردیـن 1342 شدیـدا از سـکـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد کرد و فـرمـود : امـروز سکـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فروردیـن 42 ) اعلامیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .
    راز تاءثیر شگـفت پیـام امام و کـلام امـام در روان مخاطـبیـنـش که تا مرز جانـبازى پیـش مـى رفت را بایـد در هـمیـن اصـالت انـدیشه، صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو کـرد .
    سال 1342 با تحریـم مراسـم عیـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـومیـن فیضیه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـریکـا اصـرار مـى ورزیـد و امام خـمیـنى بر آگاه کردن مردم و قیـام آنـان در بـرابـر دخـالتهاى آمـریکـا و خیـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فروردیـن 1342 آیـه الله العظمـى حکیـم از نجف طـى تلگـرافـهـایى بـه علما و مراجع ایران خـواستار آن شد کـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت کنند. این پیشنهاد براى حفـظ جان عـلما و کیان حـوزه ها مطرح شده بود .
    حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ایـن تهـدیـدها، پاسخ تلگـراف آیـه الـلـه العـظـمى حکیـم را ارسال نمـوده و در آن تاکیـد کرده بـود کـه هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى کـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست .
    امام خمیـنـى در پیامـى( بـه تایخ 12 / 2 / 1342 ) بـمناسـبـت چهـلـم فاجعـه فیـضیـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ایران در رویارویـى سـران ممـالک اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائیل غاصب تـاکید ورزید وپیمانهاى شـاه و اسـرائیل را محکـوم کرد .

    قیام 15 خرداد

    ماه محرم 1342 که مـصادف با خرداد بـود فـرا رسید. امام خمینى از ایـن فـرصت نهـایت اسـتفاده را در تحـریک مردم بـه قیام عـلیـه رژیـم مستبد شاه بعمل آورد .
    امام خمینى در عـصـر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى( 13 خرداد 1342شمسى ) در مـدرسه فیضیـه نطق تاریخـى خـویـش را که آغازى بر قیام 15 خرداد بود ایراد کرد .
    در همیـن سخنرانى بـود که امام خمیـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصیحت مـى کنـم، اى آقاى شـاه ! اى جنـاب شاه! مـن به تو نیصحت مى کـنم دسـت بـردار از این کارها، آقا اغـفـال مى کنند تو را. مـن میل ندارم کـه یـک روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه شکر کـنند ... اگر دیکـته مى دهند دسـتت و مى گـویند بخـوان، در اطـرافـش فکـر کـن .... نصیحت مرا بـشـنـو ... ربط ما بیـن شـاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت مـى گـوید از اسرائیـل حرف نزنیـد ... مگر شاه اسـرائیلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش کـردن قیـام را صادر کـرد. نخست جمع زیادى از یاران امام خمینـى در شـامگاه 14 خرداد دستگیـر و ساعت سه نیمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها کماندوى اعـزامـى از مرکز، منزل حضرت امـام را محاصره کردند و ایشان را در حالیکه مشغول نماز شب بـود دستگیـر و سـراسیـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى کـردنـد و غروب آنروز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد . صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگیرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران، مـشهـد، شیـراز ودیگـر شهرها رسیـد و وضعیتـى مشـابه قـم پـدید آورد .
    نزدیکترین ندیم همیشگى شاه، تیمـسار حسیـن فردوست در خاطراتش از بکارگیرى تجربیات و همکارى زبـده ترین ماموریـن سیاسى و امـنیـتى آمریکا براى سرکـوب قیام و هـمچنیـن از سراسیمگـى شاه و دربـار وامراى ارتـش وساواک در ایـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضیح داده است که چگـونه شـاه و ژنـرالهـایـش دیـوانه وار فرمان سرکـوب صادر مى کردند .
    امام خمینـى، پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد .
    با دستگیرى رهبـر نهـضـت و کـشتار وحشیانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قیام ظاهرا سرکوب شد. امـام خمینى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـویان، با شهـامت و اعلام ایـنکه هیـئـت حاکمه در ایـران و قـوه قضائیه آنرا غیر قـانـونـى وفـاقـد صلاحیت مـى داند، اجتـناب ورزیـد. در شامگاه 18 فـروردیـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمینى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـى گیرد وجشنهاى باشکـوهى در مـدرسه فیـضیـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـى شـود . اولیـن سالگـرد قیام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بیانیه مـشتـرک امام خمیـنـى و دیگر مراجع تقلید و بیانیه هاى جداگانه حـوزه هاى علمیه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
    امـام خمینـى در هـمیـن روز ( 4 آبـان 1343 ) بیانیـه اى انقلابـى صادر کرد و درآن نـوشـت : دنیا بـدانـد که هر گرفـتارى اى کـه ملـت ایـران و مـلـل مسلمیـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـریکاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریکـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـریکـاست که از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـى کنـد. آمریکاست که به اسرائیل قـدرت مـى دهـد که اعراب مسلـم را آواره کند. افشاگرى امام علیه تصـویب لایحه کاپیتـولاسیون، ایران را در آبان سـال 43 در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد .
    سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره کماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران، مـنزل امام خمیـنى در قـم را محاصره کـردنـد. شگـفـت آنـکه وقـت باز داشت، هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نیایـش شبـانه امام خمینـى بـود .حضرت امام بازداشت و بـه هـمراه نیروهاى امـنیـتى مـستقیما بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا یک فـرونـد هـواپیـماى نظامى کـه از قبل آماده شـده بـود، تحت الحـفـظ مامـوریـن امـنیـتى و نظامى بـه آنکارا پـرواز کـرد. عـصـر آنـروز سـاواک خـبـر تـبـعیـد امـام را بـه اتهام اقـدام علیه امنیت کشـور ! در روزنـامه ها مـنتـشـر سـاخت.
    علیرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تـظـاهـرات در بـازار تهران، تعطیلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامـه ها به سازمانهاى بیـن المللـى و مـراجع تقلیـد جلـوه گـر شد.
    اقامت امام در ترکیه یازده ماه به درازا کشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقایاى مقاومت را در ایران در هـم شکـست و در غیاب امام خمینى به سرعت دست به اصلاحات آمریکا پـسند زد. اقـامت اجبارىدر تـرکیـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدویـن کتـاب بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز کند.

    تبعیـد امـام خمینـى از تـرکیه به عراق

    روز 13 مهرماه 1344 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آیه الله حاج آقا مصطفـى از ترکیه به تبعیدگاه دوم، کشـور عراق اعزام شدند . امام خمینى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زیارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى کاظمیـن، سامـرا و کـربلا شتـافت ویک هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمت کرد.
    دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمینى در نجف در شرایطى آغاز شد که هر چند در ظاهر فشارها و محدودیـتهاى مستقیـم در حـد ایـران و تـرکیه وجـود نـداشت اما مخالفـتها و کارشکـنیها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن رویارو بـلکه از ناحیه روحانى نمایان و دنیا خـواهان مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود که امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرایط مبارزه در ایـن سالها بـه تلخى تمام یاد کرده است. ولى هیچیـک از ایـن مصـائب و دشـواریها نـتـوانـست او را از مـسیــرى که آگـاهانه انتخاب کرده بود باز دارد .
    امام خمینى سلسله درسهاى خارج فـقه خـویـش را با همه مخالفتها و کارشکنیهاى عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصارى (ره) نجف آغاز کرد که تا زمان هجـرت از عراق به پاریـس ادامه داشت . حوزه درسى ایشان به عنـوان یکى از برجسته تریـن حوزه هاى درسى نجف از لحـاظ کیفیت و کمیت شـاگـردان شنـاخته شـد .
    امام خمینـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه ها و پیکـهایى بـه ایران، ارتباط خویـش را بـا مـبارزیـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قیام 15 خـرداد فـرا مى خواند .
    امام خمینى در تمام دوران پـس از تـبـعید، علیرغـم دشواریهاى پدید آمـده، هیچگاه دست از مبارزه نـکـشیـد، وبـا سخنـرانیها و پیامهـاى خـویـش امیـد به پیـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت .
    امام خمینى در گفتگـویى با نمانیده سازمان الفـتـح فـلسطیـن در 19 مهر 1347 دیـدگاههاى خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح کرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زکات بـه مجـاهـدان فلسطینـى فتـوا داد .
    اوایل سال 1348 اختلافات بیـن رژیـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو کشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایـرانیان مقیـم این کشـور را در بـدتریـن شرایط اخراج کرد. حزب بـعث بـسیار کوشید تا از دشمـنى امام خمیـنى با رژیـم ایـران در آن شرایط بـهـره گیرد .
    چهار سال تـدریس، تلاش و روشنگرى امام خمیـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینـک در سال 1348 علاوه بر مبارزین بیـشمار داخل کشور مخاطبین زیادى در عراق، لبـنان و دیگر بـلاد اسلامـى بـودنـد که نهـضت امام خمینى را الگـوى خویـش مى دانستند .

    امـام خمینـى و استمـرار مبـارزه ( 1350 ـ 1356 )

    نیمه دوم سال 1350 اختلافات رژیـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسیارى از ایرانیان مقیـم عراق انجامید. امام خمینى طـى تلگرافى به رئیـس جمهور عراق شدیدا اقدامات ایـن رژیـم را محکـوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیـش آمـده تصمیـم به خـروج از عراق گـرفت اما حکـام بـغداد بـا آگـاهـى از پیـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرایط اجـازه خـروج ندادند سال 1354 در سالگرد قیام 15 خـرداد، مـدرسه فیضیه قـم بار دیگر شاهـد قیام طلاب انقلابـى بـود. فریادهاى درود بر خمینـى ومـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پیـش از ایـن سازمانهـاى چـریکـى متلاشـى شـده وشخصیتهاى مذهى و سیاسى مبارز گرفـتار زندانهاى رژیم بودند .
    شاه در ادامه سیاستهاى مذهـب ستیز خود در اسفنـد 1354 وقیحـانه تاریخ رسمـى کشـور را از مـبداء هجرت پیامـبـر اسلام بـه مبداء سلطنت شاهان هخامنشى تغییر داد. امام خمینى در واکنیشى سخت، فـتوا به حرمت استفاده از تاریخ بـى پایـه شاهنشاهـى داد. تحریـم اسـتفـاده از ایـن مبداء موهـوم تاریخى هـمانند تحریـم حزب رستاخیز از سـوى مردم ایران اسـتقبال شـد و هر دو مـورد افـتـضاحـى براى رژیـم شاه شـده و رژیـم در سـال 1357 ناگزیـر از عقـب نشینـى و لغو تـاریخ شاهنشاهى شد .

    اوجگیرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قیام مـردم

    امام خمینـى که بـه دقت تحـولات جارى جهان و ایـران را زیـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـایت بـهـره بـردارى را کـرد. او در مرداد 1356 طـى پیامى اعلام کرد : اکنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـکاس جنایات رژیـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است که باید مجامع علمى و فـرهـنگى و رجال وطـنـخـواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمـنهاى اسلامى در هر جایـى درنگ از آن استفاده کنند و بى پرده بپا خیزند .
    شهادت آیه الله حاج آقا مصطفى خمینى در اول آبان 1356 و مراسم پر شکـوهـى که در ایران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خیزش دوباره حـوزه هاى علمیه و قیام جامعه مذهـبى ایران بـود. امام خمینى در همان زمان به گـونه اى شگفت ایـن واقعه را از الطـاف خفیـه الهى نامیده بـود. رژیـم شاه با درج مقاله اى تـوهیـن آمیـز عـلیـه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض بـه ایـن مـقـاله، بـه قیام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شد کـه طى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاک و خـون کشیـده شـدند . شاه علیـرغم دست زدن به کشتارهاى جمعى نتـوانست شعله هاى افروخته شده را خاموش کند .
    او بسیج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را بـعنــــوان تنها راه باقیمانـده در شرایط دست زدن آمریکا بـه کـودتاى نظامـى ارزیـابـى مى کرد .

    هجرت امام خمینى از عراق به پاریس

    در دیدار وزراى خارجه ایران و عراق در نیـویـورک تصـمیـم به اخراج امام خمینـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـوسیله قـواى بعثـى محاصره گردیـدانعکاس ایـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ایران، عراق و دیگـر کشـورها مـواجه شـد .
    روز 12 مهر ،امام خمینى نجف را به قصد مرز کـویت ترک گـفـت. دولت کویـت با اشاره رژیـم ایـران از ورود امـام بـه ایـن کـشـور جلوگیـرى کـرد. قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و یا سـوریه بـود امـا ایشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سیـد احمـد خمینـى ) تصمیـم بـه هجـرت به پاریـس گرفت. در روز 14 مهـر ایشان وارد پاریس شدند .
    و دو روز بعد در منزل یکى از ایرانیـان در نوفـل لـوشـاتــو ( حـومـه پاریـس ) مستقـر شـدنـد. ماءمـوریـن کاخ الیزه نظر رئیـس جـمهـور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فـعـالیـت سیاسـى بـه امام ابلاغ کـردنـد. ایـشـان نیز در واکـنـشــى تنـد تصـریح کـرده بـود که ایـنگونـه محدودیتها خلاف ادعاى دمکراسى است و اگر او ناگزیر شـود تا از ایـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ایـن کـشـور بـه آن کـشـور بـرود بـاز دست از هـدفهایـش نخـواهـد کشیـد .
    امام خمیـنى در دیـماه 57 شـوراى انقلاب را تکشیل داد. شاه نیز پـس از تشکیل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى کـابینه بختیار در روز 26 دیـماه از کشـور فـرار کـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ایران پیجید و مردم در خیابانها به جشـن و پایکـوبى پرداختند

    بازگشت امام خمینى به ایران
    پس از 14 سال تبعیـد

    اوایل بهمـن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت بـه کـشور منتشر شد. هر کس که مى شنید اشک شوق فرو مى ریخت. مردم 14 سال انتظار کشیده بـودنـد. اما در عیـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ایشان بـودند چرا که هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حکومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمینى تصمیـم خویـش را گرفته و طى پیامـهـایى به مردم ایران گـفـته بـود مى خـواهد در ایـن روزها سرنـوشـت سـاز و خطیر در کنار مردمـش باشد. دولت بخـتیار با هماهنگى ژنرال هایزر فـرودگـاههاى کشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.
    دولت بختیار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومـت نیـاورد و ناگزیـر از پذیرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمینـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد کشـور شـد . استقبال بـى سـابـقـه مـردم ایـران چنـان عـظیـم و غیـر قـابل انکـار بــود که خبرگزاریهاى غربـى نیز ناگزیر از اعـتـراف شـده و مستـقـبـلیـن را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد کردند .

    رحلت امام خمینى
    وصال یار، فراق یاران

    امام خمینى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را که مـى بایــست ابـلاغ کنـد ، گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـکار گرفته بـود . اینک در آستـانه نیمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزیزى مى کرد که تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف کرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ، در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گریه نکرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاکى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اینک ایـن لحظه شکـوهمنـد بـراى او ، و جانــکاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش ، فـرا مـى رسید . او خـود در وصیتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مى کنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مى خـواهـم که عذرم را در کوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امیدوارم که عذرم را در کـوتاهى ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند .
    شگفت آنکه امام خمینـى در یکـى از غزلیاتـش که چنـد سال قبل از رحلت سروده است :

    انتظار فرج از نیمه خرداد کشم . سالها مى گذرد حادثه ها مى آید.
    ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از کار ایستـاد که میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احیاء کرده بـود . بــه وسیله دوربین مخفـى اى که تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى که گوشه هایـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـش شـد غوغایى در دلها بر افکند که وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممکـن نیست . لبها دائمـا به ذکـر خـدا در حـرکت بود.
    در آخرین شب زندگى و در حالى که چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل کرده بود و در حالیکه چندیـن سرم به دستهاى مبارکـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى کرد . در ساعات آخر ، طمانینه و آرامشى ملکـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالت پیـامبـر اکرم (ص) را زمـزمه مـى کـرد و بـا چنیـن حــالتى بـود که روحـش به ملکـوت اعلى پرواز کرد . وقتى که خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـویـى زلزله اى عظیـم رخ داده است ، بغضها تـرکیـد و سرتاسر ایران و همـه کانـونهایـى کـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد یــکپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد . هیچ قلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غیر قابل کنترل مردم را در آن روزها تـوصیف کند.
    مـردم ایـران و مسلمانان انقلابى ، حق داشتـند اینـچنیـن ضجه کـنند و صحنه هایى پدید آورند که در تاریخ نمونه اى بـدیـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداریـم. آنان کسـى را از دست داده بـودند کـه عـزت پـایمال شـده شان را بـاز گـردانده بود ، دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمریکایى و غربـى را از سرزمینشان کـوتاه کرده بود ، اسلام را احیاء کـرده بــود ، مسلمیـن را عــزت بـخـشیـده بـــود ، جمهـورى اسلامـى را بـر پـا کـرده بـود ، رو در روى همـه قـدرتهاى جهـنمـى و شیـطانـى دنیا ایستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح کـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت کرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى کرده بـود که در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت که آشکارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه مـى شـد . مردم ،رهبر محبـوب و مرجع دینـى خـود و منادى اسلام راستیـن را از دست داده بـودند .
    شایـد کسانـى که قـادر به درک و هضـم ایـن مفاهیـم نیستنـد ، اگـر حالات مردم را در فیـلمهاى مـراسـم تودیع و تشییع و خاکسپارى پیکر مطهر امام خمینـى مشاهده کنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن که در مقابل سنگینـى ایـن حادثه تاب تحمـل نیـاورده و قـلبـشان از کار ایستـاده بـود را بشنـوند و پیکرهایى که یکـى پـس از دیـگرى از شـدت تـاثـر بیهوش شـده ، بر روى دسـتها در امـواج جمعیت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را در فیلمها و عکسها ببیننـد ، در تفسیر ایـن واقعیتها درمانده شوند .
    امـا آنـانکه عشـق را مـى شنـاسنـد و تجـربـه کـرده انـد ، مشکلـى نـخواهند داشت . حقیقـتا مردم ایران عاشق امام خمینى بـودند و چـه شعار زیبا و گـویایى در سالگرد رحلتـش انتخاب کرده بـودند که :
    عشق به خمینـى عشق به همه خوبیهاست .
    روز چهاردهم 1368 ، مجلس خبرگان رهـبـر تشکیل گردیـد و پـس از قرائت وصیتنامه امـام خمینى تـوسـط حضرت آیـه الله خامنه اى که دو ساعت و نیـم طـول کشید ، بحث و تبـادل نظر براى تعییـن جانشینـى امام خمینـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چندیـن ساعت سـرانجام حضرت آیـه الله خامنه اى ( رئیـس جمهور وقت ) که خود از شـاگـردان امـام خمینـى ـ سلام الله علیه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از یـاوران قیـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشیبها در جـمع دیگـر یــاوران انـقلاب جـانبـازى کرده بود ، به اتفاق آرا براى ایـن رسالـت خطیر بـرگـزیده شد . سالها بـود که غـربیـها و عوامل تحت حمایتشان در داخل کشـور که از شکست دادن امـام ماءیـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى دادند .
    اما هـوشمندى ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خـبرگان و حمایـت فـرزنـدان و پیـروان امـام همه امیدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پایان راه او نبـود بلکه در واقع عصر امام خمینـى در پهـنه اى وسیعـتر از گـذشـته آغاز شده بـود . مگر اندیشه و خـوبى و معنویت و حقیقت مى میرد ؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 67 میلونها نفر از مردن تهران و سـوگوارانى که از شهرها و روستاها آمـده بـودند ، در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع کردنـد تـا بـراى آخـریـن بـار با پیکر مطهر مـردى که بـا قیـامش قـامت خمیـده ارزشها و کرامتها را در عصر سیاه ستـم استـوار کرده و در دنیا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز کرده بود ، وداع کنند.
    هیچ اثرى از تشریـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود . همه چیز، بسیجى و مردمى وعاشقانه بـود. پیـکر پاک و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه میلیـونها نفـر از جمعیت مـاتـم زده چـون نگینى مى درخشید . هر کس به زبان خویـش با امامـش زمـزمه مى کرد و اشک مـى ریخت . سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهى به مصلـى مملـو از جمیعت سیاهپوش بود .
    پـرچمهاى عزا بـر در و دیـورا شهر آویخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراکـز و ادارات و مـنازل بگـوش مـى رسیـد . شـب کـه فـرا رسیـد هزاران شمع بیاد مشعلـى که امـام افـروخـته است ، در بیابـان مصلـى و تپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد . خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعـها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود .
    فریاد یا حسیـن بسیجیان که احساس یتیمى مـى کـردنـد و بــر سـر و سینه مـى زدنـد فـضا را عـاشـورایـى کرده بـود . بـاور اینـکـه دیـگر صداى دلنشیـن امام خمینـى را در حسینیه جماران نخـواهند شنید ، طاقتـها را بـرده بـود . مـردم شـب را در کـنار پیـکـر امـام بـه صبـح رسانیدند . در نخستنى ساعت بامداد شانزده خــرداد ، میـلـونهـا تـن به امامت آیت الله العظمـى گلپایگانى(ره) با چشمانى اشکبار برپیکر امام نماز گذاردند .
    انبـوهى جمعیت و شکوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمینى به کشـور در 12 بهمـن 1357 و تـکـرار گسـتـرده تـر ایـن حماسـه در مـراسـم تشییع پیکر امام ، از شگفـتیهاى تـاریخ اسـت . خـبرگـزاریهاى رسمـى جهـانـى جمعیت استقبال کننده را در سال 1357 تا 6 میلیـون نفر و جمعیت حاضـر در مــراسـم تشییـع را تا 9 میلیـون نفر تخمیـن زدند و ایـن در حالى بـود که طى دوران 11 سـاله حکومت امام خمینى بـواسطه اتحـاد کشـورها غربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحمیل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه دیـگـر آنـان ، مردم ایـران سخـتیها و مشکلات فـراوانـى را تحـمـل کرده و عزیزان بى شمارى را در ایـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـایـست بـتدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز اینچنیـن نشـد . نسل پرورش یـافـته در مکتب الـهى امام خمینى به ایـن فرمـوده امام ایـمان کامـل داشـت که :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها و فداکاریها و جان نثـاریها ومحرومیتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آنـکه مراسـم تـدفیـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـکان ادامـه نیافت ، طـى اطلاعیه هاى مـکرر از رادیـو اعلام شـد کـه مـردم بـه خانه هایشان بازگردند ، مراسـم به بعد مـوکـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد . براى مسئولیـن تـردیـدى نـبـود که هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان دیگر امـام کـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده اند نیز بر جمعیت تشییع کننـده افـزوده خـواهـد شـد ، ناگزیر در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفین بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد کـه گـوشـه هـایـى از این مـراسـم بـوسیـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدین سان رحلت امام خمینـى نیز همچـون حیاتـش منـشاء بیـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و یادش جاودانه گردید چرا کـه او حقیـقت بـود و حقیقت همیشه زنـده است و فناناپذیر .

    م